can we try it again?

42 12 11
                                    

روز بعد فلیکس سعی کرد تا حد امکان محتاط باشه،طبق گفته کانگ جو باید امروز تا شب به بهانه تمیزکاری داخل مدرسه بمونه و به اتاق معلم‌ها بره؛اونجا اون سونبه‌‌ منتظرشه و بعد از وارد شدن به پنل ازمون هایی که قراره گرفته بشه و پاسخنامه‌هاشون رو به گوشی خودشون انتقال میدن.اون سونبه سال بالایی قراره ازمون های پایه خودش رو دانلود کنه و فلیکس ازمون های مربوط به پایه خودش

فلیکس بیشتر اوقاتش رو تو روز رو با وقت گذروندن با مینهو سپری کرد،مینهو هیچی از اینکه امشب قراره چه اتفاقی بیفته خبر نداشت و فلیکس قصد نداشت تا فردا که بتونه به مینهو سوالات ازمون رو بگه مینهو چیزی ازش باخبر شه.مطمئن بود نمیذاشت فلیکس تنها با اون سونبه کار کنن و خودش هم میومد که کانگ جو تایید کرده بود جز فلیکس و سونبه کسی نباید تو اتاق معلم‌ها باشه

-مراقب باش یونگ،بعد از برگشتنت حتما بهم پیام بده

فلیکس در مقابل حرفی که سونگمین تو اغوشش زمزمه کرد سر تکون داد و ازش جدا شد

-حتما موفقیتم رو بلافاصله بهت خبر میدم،فعلا برو مواظب خودم هستم

سونگمین که هنوز از ترک کردن فلیکس تردید داشت به پایین نگاه کرد و بعد از چند لحظه فاصله‌‌ش از فلیکس رو بیشتر کرد و از ساختمون مدرسه خارج شد.فلیکس به اطراف نگاه کرد،هنوز چند دانش اموز تو حیاط و سالن بودن ولی قطعا که تا شب نمیموندن.فلیکس به خودش امید داد و به سمت کلاسشون رفت تا تمیزکاری رو شروع کنه،میدونست در قبال کاری که قرار بود امشب انجام بده رو باید با کار کردنش جبران کنه،حداقل برای اروم کردن وجدان خودش

10:26 pm, 5 hours later

فلیکس بعد از نگاهی به حیاط خالی به سمت دفتر معلمین رفت.بک کانگ جو گفته بود اون سونبه ساعت ۱۰ و نیم اونجاست،فلیکس راجب اون پسر کنجکاو بود ولی بیشتر از حس کنجکاوی حس ترس تو وجودش بود،ترسی که ممکنه سونبه رو با یکی از معلم‌ها اشتباه بگیره و رسوایی بزرگی ایجاد شه ولی حالا برای پشیمونی دیر بود،جلوی در بود و بعد از چک کردن ساعت آروم در رو باز کرد و وارد شد.به اطراف نگاه کرد و بعد از دیدن پسری که به دیوار تکیه داده بود و دست به سینه ایستاده بود یاد شخص اشنایی افتاد،چند قدم عقب رفت و لعنت فرستاد

-یه سونبه سال بالایی..هوانگ هیونجین هم یه سال از ما بزرگتر بود

هیونجین با شنیدن زمزمه خفیف فلیکس سرش رو بالا اورد و تو تاریکی به چهره متعجب پسر نگاه کرد،با شناختنش لب هاش رو روی هم فشار داد و به جای دیگه نگاه کرد.بعد از چند ثانیه سعی کرد وانمود کنه فلیکس رو از قبل نمیشناسه،به سمتش رفت و فلیکس با دیدن واکنش خونسرد هیونجین نمیدونست باید چه واکنشی نشون بده و انگشت‌هاش لبه لباسش رو چنگ زد

-همکلاسی بک کانگ جو مسئول سایت مدرسه،درسته؟

فلیکس که احساس میکرد اون نگاه و لحن تحقیرامیز هیونجین کمتر شده،بعد از چند ثانیه به سرعت عکس العمل نشون داد و کمی خم شد

Our forbidden untolds;Where stories live. Discover now