NERVELESS OMGA | VKOOK

12

تو ماشین دونه به دونه نشستن کوک دقیقن وسط نشسته بود البته روی صندلی درحالی که کلاه هودیشو رو سرس گذاشته بودو رو صندلی لش کرده بودو یکی از پاهاشو روی صندلی های جلو تکیه داده بودو تکون میداد و با گوشیش ور میرفت!
کسیم جرعت نمیکرد بهش چیزی بگه!

تهیونگ کنار کوک نشسته بودو بیرونو نگاه میکرد و گاهیم به پوزیشن زیبای کوک البته!

هوسوک روی صندوق ماشین درحالی که پاهاش به صورت باز روی صندلی دو طرفه سره کوکو اشقال کرده بود نشیته بود..
و جنی هم مثله هوسوک روی صندوق درحالی که پاهاش دو طرفه لیسا بود نشسته بود لیسا هم مثله کوک بود یونگی رانندگی میکرد و نامجونو جینم روی هم روی صندلی جولو نشسیه بودنو هیونجینم به در تکیه داده بودو کونش روی پاهای تهیونگ بود.. و جیمینم کلا رو هوا بود درواقع روی پای کوک روی هوا بود....
پیشیه کوکو جنی تو ماشین درحاله رفتو آمد بود ببر تهیونگ طوی دستش بود.. ماره لیسا هم طوی کیفش بود..

یونگی بی خبر از حرصه کوک آروم و با ملاحظه میروند که کوک یهو داد زد

+گاااز بده لعنتی

یونگ-دارم گاز میدم دیگه

+درواقع داری گوز میدی ..میگم گاز بدهههه

یونگی سری از تاسف تکون دادو پاشو بیشتر روی پداله گاز فشرد و همزمان برای کوکی که از پشت بهش خیره بود دهن کجی کرد

-اگگگگگگگگ

_________

بالاخره رسیدنو همشون وارد پارکینگ عمارته بزرگو زیبا شدن البته از حق نگذریم با دهنای باز به عمارت خیره بود جیمین به فیسشون نیشخندی زد

-هه خشتون اومده؟؟ نه خدایی حال کردین؟؟

کوک که دقیقا جیمین رو پاش بود ی نگاه به جیمین انداختو دستشو رو شونش زد ابرویی بالا انداخت

+نه خوشم اومد داداشمی به مولا

ماشینو پارک کردنو پیاده شدن ...
و به سمت اتوبوسی که چمدوناشون توش بود رفتنو وسایلشونو برداشتن البته تنها کسایی که از اون اکیپ چمدون آورده بودن هیونجینو تهیونگولیسا و جنی هوسوک و البته نامجون بودن از قضا وسایل جینم توش بود بقیه فقط ی ساک کوچیک دستشون بود ...البته کاملا منظورم کوکو جیمینه!!

خلاصه که بله!

ته_چرااا؟؟؟؟ چرا شماها چمدون نیوردین ؟؟؟؟

منظوره ته جیمینو جونگکوک بود...

جیم-خب میدونی؟؟؟

جیم ی نگا به کوک انداخت کوکم جواب تهو داد!

+ما زیاد احساساتی نیستیم..

تهیونگ ابروهاشو با تعجب بالا دادو ادامه داد..

_احساس؟؟؟ شب آخر مهمونیه میخواین با لباس خونه بیاید؟؟؟

کوک نیشخندی زد