به محض زنگ خوردن تمام بچه ها از جاهاشون بلند شدن بعضی ها با بیخیالی بعضی ها با خستگی و بی حصلگی بعضی ها با هیجان ...
کسایی مثله هوسوکو جیمین و جنی با هیجان بلند شدنو روبه یونگی و کوکه بی حصله و اخمو گفتن..-بریم کافه تریاااا
کسایی مثله نامجونو جین با هیجان و با چاشنی بی حصلگی بلند شدنو روبه تهیونگو لیسای بیخیال گفتن
-هورااا بریم کافه تریاااا
بلند شدنو رفتن اما کسی نمیدونست که چه برق شیطنتی تو چشم های تهیونگه ...
درسته تهیونگ در حال تعقیب اون شخص رو عصاب مشکی پوش و دوستاش بود و به سمت کافه تریا میرفت ..
یه نقشه ی توپ برای اذیت کردن او رو عصاب که معلوم نبود جنسیت گرگینش چی هست داشت!!و برای نقشش باید ی قهوه ی داغ داغ داغغغغ میخرید درسته!!
یک قهوه داغ آتشینه خیلی زیاد که به خوبی پوستو از روی پراهن بسوزونه !!!______
جیم-هی شماها برید ی میز ی جای دنج پیدا کنید بکنیدش ماله خودمون منو کوکم میریم سفارش بدیم بیاریم چه گوهی میخورید؟؟
یونگی با حالت لوسو کیوتی جواب داد
یونگ-برای من یه موچی با چاشنیه پارک جیمین بگیر ترجیهن شیرینیش زیاد باشه
جیمین اخمی کرد
-بیشعور میگم چه گوهی کوفت میکنید بعد میگی منو میخوری اشغال من گوهم؟؟؟
یونگ-ب-ببین بخدا حواسم نبود !!!
همه زدن زیر خنده و جیم درحالی که میخندید ی پس گردنی به یونگی زد !!
هوسو-ببین چیم ی چندتا موچی بگیر با ترامیسونو چند تا آیس کارامل
کوک-ی سیب زمنی سرخ شده هم نظرته تو جنی؟؟
جنی پوکر چشمکی زد
-نظرمه
جیم-بریم کوک
کوکو جیمین به سمت جایی که سفارش میگرین رفتن و بقیشونم یک میز پیدا کردنو نشستن ...
کل مدرسه میدوستند از سال پایینی ها گرفته تا بقیه که اگر اکیپ اونا یک میز رو اولین روز مدرسه انتخاب کنن و بشینن دیگه اون میز برای اون ها حساب میشه این به میز کلاس ها هم صدق میکرد !!
تهیونگو جین به دستور ته البته رفتن سفارش بدن و لیسا و نامجونم ی میز برای نشستن انتخاب کردن..
-بیا
جین تهیونگ رو صدا زد به محض اینکه بهش خیره شد سینی پرو بهش داد
باهم به سمت میزی که نامو لیسا اونجا بودن رفتنو اونو کذاشتن روی میز تهیونگ قهوه داغو به دست گرفت و دنبال اون مشکی پوش چموش گشت
BINABASA MO ANG
NERVELESS OMGA | VKOOK
Randomاون امگا عجیب بود مثله بقیه نبود ... با تمام امگا های دیگه فرق داشت .. حالا چرا؟؟ بیاید بفهمیم! یک:هیچ کسی توی اون دبیرستان از اون خوشش نمیومد!البته کراش چرا... دو:تنها بود همیشه ولی خب دو سه تایی (رفیق) داشت! سه: ترسناک بود ! و... شاید بقیه خوصوصیا...