قسمت سوم : (نجمه ی پشتیبانی)

7 0 0
                                    

زمان حال :

آریاکی : توی اون مکان یکی از شاخص ترین و قابل اعتماد ترین همکارم رو پیدا کردم، مدیریت اون مکان تقریبا غیر ممکن بود، ولی با حضور اون هیچ غیر ممکنی وجود نداشت...

داستان :

صدای بدون منبع : بابت اشتباهم پوزش می‌طلبم رئیس

آریاکی کاملا شوکه می‌شود و برای چند لحظه صدا را نادیده میگیرید و اطراف را برسی می‌کند تا اینکه صدا دوباره همان جمله را تکرار کرد و آریاکی متوجه شد که صدایی که از اسپیکر های قدیمی و زنگ زده دور تا دور اتاق می آید، آریاکی نفس در سینه فشرد و فریاد زد : کسی اونجاست؟! کسی پشت میکروفونه؟!

صدای آریاکی در اتاق اکو میشد و پس از اندکی زمان اتاق کاملا در سکوت فرو رفت، اما کمی بعد صدا دوباره پاسخ داد : رئیس مدت زیادی است که حضور نداشتید، میتونم بپرسم چه اتفاقی افتاده؟ تمامی دوربین های اتاق از کار افتاده اند.

آریاکی خیلی شوکه شده بود، صدای درون اسپیکر به نظر می‌رسید که صدای یک خانم جوان باشد، ولی نویز و کیفیت پایین صدا هنوز اجازه قضاوت‌ را به آریاکی نمی‌داد، ولی آریاکی در ادامه داد زد :
خانم میتونید خودتون رو نشان بدید؟
صدا بی درنگ پاسخ داد : البته رئیس

یکی بعد یک صدای گوش خراش از سقف اتاق شروع به پخش کرد گویی که آهن های زنگ زده را روی هم بمالی و کمی بعد یک مانیتور با یک صغحه نمایش تقریبا شکسته از سقف پایید آمد و دقیقا رو به روی صورت آریاکی متوقف شد، یک صورت دیجیتالی روی مانیتور بود که با صدا های روی اسپیکر لب خونی می‌کرد همه این ها یک معنی داشت که :

صدا : سلام رئیس 3:

آریاکی : خانم، شوخی بسه *خنده از روی استرس* اگه میشه خودتون رو نشون بدید، من خیلی لانگ فیتیش نیستم متوجه هستید که

صدا : رئیس سرتون به جایی خورده است ؟ این من هستم، آ.ر.ی.س یا به زبان ساده اریس، دستیار هوش مصنوعی شما...

آریاکی : دستیار هوش مصنوعی ایم... *تفکر* ببخشید من کجا میتونم بمیرم؟

اریس : چطور؟! چرا؟! به اشتباهی مرتکب شده ام؟

آریاکی : نه به اشتباهی مرتکب نشدی، من کصخل شدم *پرش پلک*

اریس کمی مکث می‌کند و اضافه می‌کند : با توجه به خاطراتتون شما رییس اصلی نیستید، شما باید نقشه پشتیبانی باشید

آریاکی : هعی، خودمم نمیدونم چه چرت و پرتی هستم، از آسمون مثل بختک افتادم وسط اینجا بعدش یه فایل باز شد گفت برو در  بیار بشاش وسط طبقه منفی چهل منم همیکار رو کردم ولی آسانسور کار نمی‌کرد الان نمیدونم چی کار باید انجام بدم... وایسا اون صدا تو بودی !

اریس در پاسخ گفت ‌: همممم، صحبت هایی که شما میکنید توی حافظه من تحت عنوان پرتکول (x) ذخیره شده است. (آرین جان باید یه اسم با 69 برای این بزاریم) احتمال میدم دستورالعمل این پرتکول توی فایل های اضطراری پرتکول ها وجود داشته باشه اگه علاقه دارید اون رو برسی کنید!

 مردی از نیستیWhere stories live. Discover now