قسمت پنجم : (بدشگون)

1 1 0
                                    

مانیکو و آریاکی کاملا از اتفاقی که افتاد شوکه شده بودند. مانیکو سکوت رو می‌شکنه و میگه :

درست دیدم یا تو الان یه... یه... یه چیزی شلیک کردی؟

آریاکی که داره با دستگاهش ور می‌ره میگه : این نون هم میگیره؟

صحنه کاملا بی دست و پا بود، جایی که اریس با حضور ناگهانیش سکوت رو می‌شکنه و پشت سر آریاکی در میاد و اون رو می‌ترسونه، اریس یک بدن رباتی که به جای دوربین معمولی یا سر یک مانیتور مدرن و کثیف داره پیدا کرده و به اضافه می‌کنه که به لطفش می‌تونه حالا آریاکی و مانیکو رو همراهی کنه.

مانیکو که از ترس پشت آریاکی مخفی شده قهرمانان بیرون می‌جهه و میگه : وای ببخشید اریس فکر کردم یک ربات قاتل دیگه بهمون حمله کرده، واقعا متاسفم

آریاکی : تنها چیزی که بهمون حمله نکرده یک ربات قاتله مانیکو !

مانیکو : عه!

اریس : رییس ! به لطف هنر نمایی شما غارتگران حال کاملا از منطقه خارج شدند، الان بدون مشکل میتونیم به خط تولید بریم!

آریاکی خفن میشود و می‌گوید: مهارت توی خون کنه میتونم حسش کنم، قدرت خالص، مهارت خالص...

مانیکو : یک دلقک خالص.

اریس هم با یک خنده مصنوعی رباتی پاسخ میده.

آریاکی با عصبانیت میگه : اریس! تو باید طرف من باشی !

اریس هم با بهونه های مسخره که حافظه اش رو از دست داده موضوع رو باز می‌دارد و انکار می‌کنه.

مانیکو میگه : من نمیدونم تین خط تولید چی چی هست ولی هرچیزی هست بیاید سریع تمومش کنیم که خیلی داره گرسنم میشه، این مکانم خیلی ترسناکه!

آریاکی : پستونکم میخوای کیری؟

مانیکو : جاک....

هر سه به طرف خط تولید راهی میشوند توی مسیر مانیکو دوباره بحث ربات قاتل را پیش میکشد و به تحقیر مکان ادامه میدهد، هرچقدر که به خط تولید نزدیک تر میشوند خزه ها کم تر و آثار سوختگی و جنازه ها بیشتر میشوند، جنازه ربات های که یا سوخته یا نابود شدند، محیط بسیار سنگین است و هیچ یک از شخصیت ها هیچ صحبتی نمی‌کنند و از فقط با تعجب اطراف را نگاه می‌کنند. مانیکو که پشت آریاکی مخفی شده میگه : هرچی بیشتر میگذره احساس ترس بیشتری میکنم که شاید واقعا اینجا واقعی باشه...

و آریاکی با سکوت پاسخ میده، دیر یا زود آنها به خط تولید میرسند که با اختلاف عجیب ترین معماری که به عمرشان دیدند را برای یک خط تولید دارد، یک ورودی بزرگ که شبیه یک مربع است و از سه ضلع به زیر زمین راه دارد، درون آن مانند یک بازار میشود که هر مغازه همانند دری به بخش دیگری کار میکند، مانند یک شبکه زیرزمینی که البته بیشتر بخش های آن فرو نشست کرده و مسدود شده.
(یک صدای تق تق ناگهانی از کنار می‌آید. مانیکو جیغ می‌زند و به پشت آریاکی می‌پرد.)

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Dec 31, 2024 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

 مردی از نیستیWhere stories live. Discover now