part 2🥂

206 39 33
                                    


امروز اولین روزم تو دبیرستان جدیدمه امیدوارم همه چیز خوب پیش بره تقریباً هیچکسو نمی‌شناسم مثل دبیرستان قبلیم بچه‌های باحال و فان تو کلاسمون باشند که بتونم باهاشون دوست شم و بهم سخت نگذره

جنی:جو مدرسه خیلی خفه کننده است

تق (یه دختر زیبا و قد بلند بهم برخورد کرد و وسایلی که توی دستش بود روی زمین ریخت کاملاً به تیپ و ظاهرش می‌خورد از اون بچه پولدارای رو مخ باشه با نهایت غضب بهم نگاه کرد هول کردم یه نفس عمیق کشیدم و خم شدم تا عذرخواهی کنم)

جنی: ببخشید من نمی‌خواستم بهتون برخو.....

لیسا: چهیونگا بجنب الان اون کفتار پیر میاد مثل همیشه بهمون گیر میده

توجهم سمت صدا جلب شد سرم رو بالا گرفتم که این بار یک دختر فوق جذاب رو دیدم که یک عینک بزرگ روی چشمش بود همراه اون یکی دختر که چهیونگ خطاب شده بود خم شدن که وسایلشون رو از زمین جمع کنند دیدم خجالت زده شدم خواستم کمکشون کنم که اون عینکیه با لحن تند و گستاخانه ای گفت

لیسا: لازم نیست زحمت بکشی برو دردسر درست نکن
با عصبانیت کتابی رو که روی زمین بر داشته بودم رو از دستم گرفت گرفت وبا خشونت دست چهیونگ رو کشید و راه افتاد

رزی: لعنت بهت لیسا دردم گرفت

(پس اسم اون عوضی اعصاب خورد کن لیساست دلم نمی‌خواد دیگه ببینمش که یکهو صدای بلند گو توجهمو جلب کرد)

"بچه‌ها با توجه به کد دانش‌آموزیتون ببینید داخل کدوم کلاس هستید سعی کنید با همکلاسی‌هاتون کنار بیاید ممکن که دانش آموز جدید الورود باشید اما سعی کنید با بقیه دانش آموزا خوب کنار بیاید با محیط مدرسه زود هماهنگ شید قوانین به صورت خوانا روی تابلوی اعلانات داخل راهرو اصلی نصب شده پس حتماً مطالعه کنید و توجه داشته باشید که همتون در برابر قوانین به صورت برابر و یکسان مسئول هستید بدون توجه به موقعیت خانواده و ثروت خانوادگیتون و خطاب به سال اولی‌ها لازمه به ارشدهاتون احترام بزارید و سال آخری‌ها امید مدرسه شما هستید و تمام تلاشتون رو بکنید که بهترین باشید و تمرکزتون تنها روی درس و پیشرفت خودتون باشه امیدوارم سال تحصیلی خوبی را در کنار هم داشته باشیم"

با اینکه سخت بود سعی کردم روحیمو حفظ کنم یه لبخند زورکی زدم و سمت تابلو اعلانات راه افتادم
داشتم به دنبال کد دانش آموزی می‌گشتم که صدایی از پشت سرم که به نظر منو مخاطب قرار می‌داد شنیدم

نامجون: کد دانش آموزیت با دو صفر شروع میشه؟

جنی: چی ؟من ؟ بله بله

نامجون: چه خوب تو کلاس همیم من تا کلاس میبرمت

جنی: او واقعاً ممنونم اما ببخشید می‌تونم اسمتون رو بپرسم

I was never afraid of you (jenlisa)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora