Taehyung pov:
فردا:خب خب
امروز باید برم مدرسه.. عالی
بلند شدم سریع دستو صورتمو شستم و آماده شدم تا برم....
.
.
رسیدم بلخره
۶:۲۰؟...دیر نکردم خوبه باز
اوف پسر جیمین باز تنها نشسته..
نمیدونم چرا خودم کرم دارم دلم میخواد نزدیکش شم.... هعی...رفتم نشستم کنارش
لبخند دندون نمایی زدم و گفتم:+سلام عسیسم..
چشم غره ای بهم رفت
البته.. درسته ناراحت شدم... ولی سعی کردم کمی رابطمون رو بهتر کنم×مگه به تو نگفتم گمشو یک جای دیگه بشین؟
اوه.. این ول کن ماجرا نیست؟
+بیخیال جیمین.... چرا اینقدر ازم بدت میاد؟
نگاهی به لباسم کرد و ابرویی بالا انداخت و پرسید
× چرا باید خوشم بیاد؟
پوف کلافه ای کردم و گفتم :
+اصلا چرا از آلفا ها بدت میاد.. تا جایی که یادمه گفتی از آلفا بدت میاد نه؟
اخم جیمین محو شد و به فکر فرو رفت...
.
.
.
.
فلش بک به یک سال پیش
ساعت ۹ شب :Nobody pov:
مرد گردن جیمین رو محکم تر فشورد
× التماست.. میکنم.. دارم خفه میشم...
چشمای جیمین از اشک پر شده بود.... مگه چه اشتباهی در حق دوست پسرش کرده بود؟
مرد فریاد زد:
~اون دهنت رو ببند امگا
اولین قطره اشک از چشمای جیمین روی گونه اش ریخت
مرد گردن جیمین رو رها کرد
جیمین چند تا سرفه کرد و بعد نفسی گرفت تا حرفش رو بزنه×مگه چه بدی ای در حقت کردم؟.. چی؟.... چرا یک دفعه اینجوری میکنی؟ .. چرا جونگی؟...
جونگی سیلی ای به جیمین زد و گفت :
~از جلو چشمم گمشو... نمیخوام ریختتو ببینم...
امگای آشغالجیمین نگاه نفرت باری بهش انداخت و از جاش بلند شد....
پیراهنش رو تنش کرد و دکمه هاشو بست... با صورتی قرمز از گریه با حرص قدم برداشت و رفت بیرون....× ازت متنفرم....
.
.
.
.
.
.
زمان حال:
Taehyung pov:ودف... قاط زد؟
+جیمین عزیزم؟.. حالت خوبه؟
جیمین بهم نگاهی کرد و انگار لجبازیش خوابیده بود
×میتونی بشینی همینجا....
لبخندی زدم....
شاید ادم خوبی بود؟... جیمین هم بدک نیستا... خوبه.... دوستش دارم...
.
.
.
.
.
ساعت ۳..زمان تعطیلی مدرسه :
YOU ARE READING
My Dangerous LifE(kookv)
Fanficتهیونگ پسر تاجر کره ای هست که زندگی عادی هم داره ولی چی میشه اگه یه روز تو مهمونی روی جئون کراش بزنه ولی اون مرد متاهل باشه....! . . ژانر:کمی کمدی/اسمات/امگاورس/هپی اند . . کاپل:کوکوی/نامجین/یونمین . . در حال اپ . 💖🫂