part6★

268 25 2
                                    

Taehyung pov:
فردا:

خب خب
امروز باید برم مدرسه.. عالی
بلند شدم سریع دستو صورتمو شستم و آماده شدم تا برم....
.
.
رسیدم بلخره
۶:۲۰؟...دیر نکردم خوبه باز
اوف پسر جیمین باز تنها نشسته..
نمیدونم چرا خودم کرم دارم دلم میخواد نزدیکش شم.... هعی...

رفتم نشستم کنارش
لبخند دندون نمایی زدم و گفتم:

+سلام عسیسم..

چشم غره ای بهم رفت
البته.. درسته ناراحت شدم... ولی سعی کردم کمی رابطمون رو بهتر کنم

×مگه به تو نگفتم گمشو یک جای دیگه بشین؟

اوه.. این ول کن ماجرا نیست؟

+بیخیال جیمین.... چرا اینقدر ازم بدت میاد؟

نگاهی به لباسم کرد و ابرویی بالا انداخت و پرسید

× چرا باید خوشم بیاد؟

پوف کلافه ای کردم  و گفتم :

+اصلا چرا از آلفا ها بدت میاد.. تا جایی که یادمه گفتی از آلفا بدت میاد نه؟

اخم جیمین محو شد و به فکر  فرو رفت...
.
.
.
.
فلش بک به یک سال پیش
ساعت ۹ شب :

Nobody pov:

مرد گردن جیمین رو محکم تر فشورد

× التماست.. میکنم.. دارم خفه میشم...

چشمای جیمین از اشک پر شده بود.... مگه چه اشتباهی در حق دوست پسرش کرده بود؟

مرد فریاد زد:

~اون دهنت رو ببند امگا

اولین قطره اشک از چشمای جیمین روی گونه اش ریخت
مرد گردن جیمین رو رها کرد
جیمین چند تا سرفه کرد و بعد نفسی گرفت تا حرفش رو بزنه

×مگه چه بدی ای در حقت کردم؟.. چی؟.... چرا یک دفعه اینجوری میکنی؟ .. چرا جونگی؟...

جونگی سیلی ای به جیمین زد و گفت :

~از جلو چشمم گمشو... نمیخوام ریختتو ببینم...
امگای آشغال

جیمین نگاه نفرت باری بهش انداخت و از جاش بلند شد....
پیراهنش رو تنش کرد و دکمه هاشو بست... با صورتی قرمز از گریه با حرص قدم برداشت و رفت بیرون....

× ازت متنفرم....
.
.
.
.
.
.
زمان حال:
Taehyung pov:

ودف... قاط زد؟

+جیمین عزیزم؟.. حالت خوبه؟

جیمین بهم نگاهی کرد  و انگار لجبازیش خوابیده بود

×میتونی بشینی همینجا....

لبخندی زدم....
شاید ادم خوبی بود؟... جیمین هم بدک نیستا... خوبه.... دوستش دارم...
.
.
.
.
.
ساعت ۳..زمان تعطیلی مدرسه :

My Dangerous LifE(kookv) Where stories live. Discover now