Taehyungpov:
هانا جلوی در اشپزخونه بود:
+هی اونارو بده به من..
سوالی نگام کرد:
$ارباب ولی...
سریع جواب دادم:
+هیچی نگو اعصاب ندارم و بهم بده
هیچی نگفت و سینی رو داد بهم
تا داد بهم تعادلمو همون اول کار از دست دادم و
نزدیک بود کله پاشم ولی نباید کم میوردم+من میتونم
و با قدم های مطمئن به سمت سالن رفتم
درو با پام بازکردم و وارد سالن شدمپدرم با نوری درخشان داخل چشماش بهم نگاه میکرد
و منم در جواب فقط یه چشم غره نصیبش کردم÷دیدین گفتم؟
همسر جئون با دهن باز داشت نگاهم میکرد همین کافی بود تا پوزخند پیروزمندانه روی صورتم بشینه
پدرم با سر بهم اشاره کرد به چای بهشون بدم
نفس عمیقی کشیدم و سمت جئون رفتمرفتم
و کمی خم شدم:+بفرمایید
ولی مثل اینکه اون همسر لعنتیش رو دسته کم گرفته بودم
یه دفعه دستشو محکم به سینی کوبوند و
سینی از دستم روی اقای جئون افتاد و لیوان افتادن زمین و شکستن و از اونجایی که شلواک پام بود بیشتری از شیشه خورده ها داخل پاهام فرو رفتنصورتم از دردش جمع شد ولی من الان مهم نبودم
+وای خدای من.. من عذر میخوام یه لحظه
نزدیک بود گریم بگیره هم از این خرابکاریه و هم از دست اون عوضی و هم به خاطر درد شیشه خورده ها
مونده بودم از دست کدوم یکی زار بزنم..پدرم عصبی به سمت همسر جئون رفت:
÷چرا همچین کاری کردین؟
دختر متعجب برگشت سمت پدرم:
£کدوم کار؟
پدرم که کاملا داشت خودشو تسلیم خشم میکرد:
÷که کدوم کار؟... اوف... خیلی مضخرفی..
سریع دست پدرم رو گرفتم و بردم بیرون از سالن و رو به اقای جئون و اون عوضی گفتم:
+ممنون بابت امشب فعلا.... بعدا مبینمتون
و پا تند کردم به سمت اتاقم و پدرمم با خودم بردم
تو راه به هانا گفتم:+هانا برو اونارو راهنمایی کن و اونجارم جم کن
اونم سری تکون داد و رفت
..
.
.
Jungkookpov:
یه خدمتکار اومد داخل سالن:
$عذر میخوام اینو میگم ولی باید اینجارو ترک کنید
قبل از اینکه چیزی بگم جوک یونگ
(همسر جونگ کوک) خودشو مثل همیشه انداخت وسط قضیه :£چشید باز ترسیده؟... اون که حالش خوب بود..... اها چون پاهاش اوف شد اینجوری میکنه؟ نه؟
دیگه کم کم داشتم عصبی میشدم:
_خفه شو دیگه
برگشتم سمت اون دختر و با اطمینان تو چشماش نگاه کردم:
_ما دیگه میریم
و دست جوک یونگ رو گرفتم و کشیدم بیرون از امارت
_چته تو؟ اول از اون تیکه ای که انداختی بعدم از اون خرابکاری که کردی واقعا مریضی چیزی هستی؟
متعجب نگام کرد:
£مگه چیکار کردم؟
بی حوصله نفسمو بیرون دادم:
_خدایا.... اصن میدونی اون پسر کیه؟
دست به سینه وارد ماشین شد:
£کیه مگه؟
منم پشت فرمون نشستم
و سرمو رو فرمون گذاشتم_هیچی بیخیال بیا بریم پیش جونگی..
سری تکون داد و منم ماشینو روشن کردم
..
.
.
.
های گایز💖😃🌈
خب خب
اول از همه جونگی اسم پسر کوکیه😀🤝
و اینکه دیدین کوک پسرم چقدر خوب سر جوک یونگ داد زد؟ 💀🔥
خب میدونم خیلی کم نوشتم ولی این به خاطر یکی نوشتم که کامنت گذاشته بود🤗💗
قربونت برم من هرچی
پارت بعدش به زودی اگر بتونم میزارم 😃🌈پارت چک نشده🚫
527کلمه💟
..
.
.
ادامه دارد.... ☺💜
YOU ARE READING
My Dangerous LifE(kookv)
Fanfictionتهیونگ پسر تاجر کره ای هست که زندگی عادی هم داره ولی چی میشه اگه یه روز تو مهمونی روی جئون کراش بزنه ولی اون مرد متاهل باشه....! . . ژانر:کمی کمدی/اسمات/امگاورس/هپی اند . . کاپل:کوکوی/نامجین/یونمین . . در حال اپ . 💖🫂