لطفا با ووت ها و کامنت هاتون بهم انرژی بدید :)) ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
۵ سال بعد :
تهیونگ : ( خبر جدیدی ازشون منتشر شده ؟ )
( بله رئیس اینبار مثل اینکه نتونستن به خوبی مخفیش کنن )
با اشاره دست تهیونگ - رئیسش - سریع تبلت حاوی اخبار افشاگری رو روی میز کار امگا قرار داد . با پوزخندی بر روی لبش به خبر دست اول امروز کره خیره شد ماجرای جدیدی نبود ولی هر بار بیش از گذشته مردم پک جئون رو به هم میریخت ، بازهم رسوا گری رهبران پک جئون توی کلاب ولی مثل اینکه اینبار پاپاراتزی هاش جای خوبی مخفی شده بودن و تونسته بودن اون دو برادران شهوت ران رو در حالی که هر طرفشون پر از امگاهای مختلف بوده گیر بندازن اونهم در حالی که دست امگاها بدون توجه به جنسیتشون یکجا بند نبوده و هر کدوم توی قسمتی از لباس آلفاها فرو رفته و تشنه ی ذره ای توجه از سمت اون سلطنتی های بیرحم بودن . با دیدن خبرنگار هایی که در زیر پست رسوایی برادران جئون اخبار اعتراضات مردمی به همچین رهبرانی رو پوشش میدادن پوزخندش از بین رفت و به جای اون قهقهه سرخوشی سر داد ، دست از خوندن اون خبر های قدیمی که هر روز دوباره و دوباره آپلود میشدن برداشت و با ته خنده ای سرش رو به صندلیش تکیه داد . در حالی که چشم هاش رو بسته بود و در خیالات خودش به آروم آروم جلو رفتن نقشه هاش لبخند میزد نفس عمیقی از رایحه ی سرخوشش کشید
تهیونگ : ( هنوز رهبر پک جی اقدامی درباره داماداش نکرده ؟ )
( خیر قربان ولی مردم بیش از گذشته به لوناهای خودشون اعتراض میکنن و خیال میکنن که توانایی باروری و راضی کردن آلفاهای سلطنتی رو ندارن به همین دلیله که رهبرانشون همچنان دچار رسوایی میشن )
( متاسفانه خیلی از مردم به دلیل نادر بودن گرگ های سلطنتی اطلاعات دقیقی ازشون ندارن و کورکورانه حرفای اخبار رو باور میکنن ، بعضی از مردم حتی شروع کردن به گشتن دنبال امگاهای سلطنتی برای ازدواج دوم آلفاها )
تهیونگ : ( فاک مردم چطور میتونن اینقدر احمق باشن ... میدونی چقدر زحمت کشیدم تا خبر رسوایی هاشون رو به بیرون منتقل کنن الان اون .. اون احمقا دارن میگن خیانت جئون ها به همسراشون مهم نیست حالا خودشونم براشون امگا پیدا میکنن ؟ فاک این دیگه نوبرشه )
تهیونگ : ( از این احمقا آبی گرم نمیشه ... بگو ببینم چند درصد سهام رو تونستیم بخریم ؟ )
( متاسفانه با شرکت اصلیمون فقط تونستیم ۵ درصد از سهام شرکت خودروسازیشون رو بخریم ولی به وسیله شرکت های فرعی حدود ۲۵ درصد از شرکت های وابستشون رو خریداری کردیم الان جزو سهام داران اصلی کمپانی جئون هستیم )
تهیونگ : ( هنوزم کافی نیست سهام ما به زور حتی به یک سوم کل سهام جئون ها میرسه من میخوام اونارو از میز ریاست پایین بکشونم نه اینکه ... )
قبل از اینکه بتونه حرفش رو تکمیل کنه در اتاق کارش بدون هیچ اعلامی باز شد . با اخم به سمت در ورودی برگشت تا ببینه کدوم آدمی جرعت کرده که بدون اجازه پاش رو توی اتاق کار رئیسش بزاره که با دیدن ۲ قلو هایی که با سر و صدا بدون توجه به محیط کار پدرشون خودشون رو توی اتاق رئیس شرکت انداختن و منشی بیچاره ای که از پشت سرشون با نفس نفس وارد اتاق میشد لبخند شیرینی زد و با دست به منشی که جلوی در خم شده و نفس میگرفت و استراتژیست شرکتش اشاره کرد که از اتاقش خارج بشن رو اون رو با پسراش تنها بزارن
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆پارت بعد در کانال تلگراممون آپ شده برای خوندن سریعترش لطفا عضو کانالمون بشید :))
https://t.me/world_of_your_stories
YOU ARE READING
hard revenge
Werewolf☆hard revenge ☆خلاصه داستان : چه اتفاقی برای تهیونگ بی پناه میفته اگر که معشوق هاش پس از بازی باهاش اون رو عین یک تکه آشغال دور بندازن و طوری که انگار از اول هم گذشته ای با اون نداشتن به آغوش نامزد هاشون برگردن ولی بی خبر از ثمره ی عشق معشوق کوچولوش...