توجه ! این قسمت محتوای ۱۸+ داره
قسمت نهم - dissolving in you . " حل شدن در تو "
" فکر میکردم با تصاحب تنش گرگم آروم میگیره و دیگه بی قراری نمیکنه اما اشتباه میکردم. اَتش من نه تنها کم نشد بلکه بیشتر هم شد و حالا ، نمیدونم چطور یک ثانیه نبودنش رو کنار خودم تحمل کنم "
- کیم تهیونگ
زمانی که با ماشین لیموزین وارد کاخ شدن تونستن صدای همهمه مهمون ها رو توی سالن بشنون . ملکه مادر چقدر عجیب و البته سریع بود .
توی رهبری این جور چیز ها چقدر حرفه و وارد عمل میکرد و جونگکوک با خودش فکر کرد آیا روزی میتونه مثل ملکه مادر بشه یا نه.
بادیگارد ها هردو طرف در ماشین مشکی رنگ رو باز کردن و بلافاصله احترام گذاشتن و ازشون فاصله گرفتن .دوباره استرس گرفته بود ، کم کم داشت مثل آلفاش از مهمونی و تشریفات متنفر میشد ، شایدم باید عادت میکرد!
در که باز شد همه روشون رو سمت جفت سلطنتی بردن و نوشیدنی هاشون رو روی سینی ای که خدمتکار های مرد به چپ و راست میبردن گذاشتن .
وقتی تهیونگ شروع به حرکت کرد جونگکوک هم مثل جوجه اردک هایی که دنبال مادرشونن شروع به حرکت کرد .
_عالیجنابو ببین چقدر جذاب شده
_ایکاش من باهاش ازدواج میکردم،اون خیلی خوشتیپه
زمزمه هایی که میشنید باعث عصبانیتش میشد ! اون دختر های خانواده اشراف چطور جرئت میکردن درمورد آلفاش اینطور حرف بزنن؟ چقدر ام که زشت بودن . یه کیلو آرایش روی صورتشون ریخته بودن و خودشون رو به عنوان همسر پادشاهشون فرض میکردن
هه!
چقدر مسخره ، با حرص و اعصاب بهم ریخته ای که بخاطر زمزمه های مزخرف بقیه بود دستش رو محکم تر دور بازوی تهیونگ حلقه کرد و توی ذهنش پوزخندی زدتهیونگ لحظه ای متعجب بهش نگاه کرد و با چشم اشاره ای بهش کرد
' بزار مراسم تموم شه ، حساب تو یکی ام میرسم آلفا '
برخلاف تفکرات توی ذهنش خودش رو به اون راه زد و تظاهر کرد هیچ اتفاق خاصی نیوفتاده و همچی عادی و خوبه.
وقتی توی جایگاهشون نشستن همه دوباره احترامی بهشون گذاشتن و بعد اون یکی یکی سمتشون اومدن تا تبریک بگن
زمان گذشت و حالا شب شده بود ، و البته که سالن شلوغ تر از چند ساعت پیش !
تهیونگ پوفی کشید و چشمهاش رو توی حدقه چرخوند_لعنتی ، چرا گورشونو از قصر من گم نمیکنن
_آره مخصوصا دختراشون
جونگکوک با دهن کجی کنار گوشس زمزمه کرد و توجه تهیونگ بهش جلب شد و ابرو بالا انداخت
_به دختراشون چیکار داری عزیزم؟
CZYTASZ
𝐆𝐚𝐦𝐞 𝐎𝐟 𝐓𝐡𝐫𝐨𝐧𝐞𝐬 | 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤
Wilkołakiׁ ゃ ִ𝑆𝑢𝑚𝑚𝑎𝑟𝑦 : یک سلطنت مدرن ، یک پادشاه و یک لونا! پادشاه مغرور کره که قدرتمند ترین گرگ جهانه در کنار غرور بی نهایتی که داره ، عاشق امگاش ، پسر نخست وزیر میشه . عشقی که روز به روز درحال شکوفا شدنه آیا قراره با درد تموم بشه؟ چه اتفاقی قرا...