این توضیحات رو درواقع باید پارت اول میدادم؛ اما خب لطف کنید و الان بخونیدشون. راجع به بیناییِ جونگکوک.
۱- چرا افراد نابینا از عصای سفید استفاده میکنن؟
جواب: افراد نابینا یا دارای اختلال بینایی از عصای سفید به عنوان ابزاری کمکی برای حرکت و جهتیابی استفاده میکنن. این عصا به اونها کمک میکنه تا موانع و سطوح مختلف رو توی محیط شناسایی و با ایمنی بیشتری حرکت کنن. علاوه بر این، عصای سفید به عنوان یه نماد جهانی شناخته میشه که به دیگران اطلاع میده فرد استفادهکننده دارای اختلال بیناییه، و از این طریق به دیگران کمک میکنه تا در برخوردها و محیطهای عمومی توجه بیشتری داشته باشن.۲- چرا افراد نابینا از عینک دودی استفاده میکنن؟
جواب: دلیل اول، محافظت از چشمها. بسیاری از افرادی که نابینا هستن، همچنان مقداری حساسیت به نور دارن. عینک دودی میتونه از چشمهای اونها در برابر نورهای شدید، اشعههای مضر خورشید، باد، گرد و غبار و آلودگیها محافظت کنه. لازم به ذکره که اشعههای خورشید فقط به خود چشم آسیب نمیزنن و به مغز هم آسیب میزنن بنابراین استفاده از عینک دودی خیلی کمککننده و حتی گاهی حیاتیه.
دلیل دوم، پوشوندن چشمها. برخی افراد نابینا ممکنه به دلیل شرایط یا بیماریهای چشمی، ظاهر متفاوتی توی چشمهاشون داشته باشن. عینک دودی میتونه این تفاوت رو پوشش بده و به احساس راحتی و اعتماد به نفس اونها کمک کنه.
دلیل سوم، ایجاد علامت بصری. عینک دودی هم مثل عصای سفید به عنوان یک نماد بصری به دیگران نشون میده که فرد ممکنه مشکلات بینایی داشته باشه و این میتونه به دیگران کمک کنه تا توجه بیشتری به رفتار و تعاملاتشون با این افراد داشته باشن.۳- چرا چشمهای جونگکوک سفید و بیمردمکن؟ آیا همهی افراد نابینا چشمهاشون همینطوریه؟
جواب: بهخاطر نحوهی نابینا شدنش و حادثهایه که اتفاق افتاده؛ اما همهی افراد نابینا چشمهاشون سفید نیست و ممکنه یه نفر که نابیناست چشمهاش کاملاً سالم باشن.۴- آیا جونگکوک رنگها رو به خاطر میاره؟
جواب: آره؛ چون از ابتدا نابینا نبوده و توی سنی بیناییش رو از دست داده که کاملاً رنگها رو میشناخته و باهاشون آشنا بوده؛ بنابراین وقتی بهش یه رنگی رو بگن، میتونه براساس چیزی که به خاطر میاره تصورش کنه. البته این برای همهی افراد نیست و امکان هم داره که یه نفر از ابتدا نابینا نبوده باشه؛ اما وقتی نابینا میشه و چند سال میگذره، دیگه رنگها رو به خاطر نیاره.۵- جونگکوک چطوری نابینا شده؟
جواب: این چیزیه که باید در طول داستان بخونید و قراره کامل بهش پرداخته بشه.*
تهیونگ و جونگکوک بعد از گشتوگذاری که روی روستای بوگچون داشتن، به مسافرخونه برگشتن و مرد نابینا فوراً بهسمت وسایلش رفت تا لباسهاش رو عوض کنه؛ اما پسر جوانتر با یادآوری اینکه یخچالِ کوچیکِ اتاق خالیه، لب باز کرد:
_من یه سر میرم بیرون.
YOU ARE READING
Compartment 303 (Kookv)
Fanfiction➳ Compartment 303 درحال آپ؛ ✍🏻 روزی که تهیونگ یکی از کیفهاش رو توی قطار جا گذاشت و برگشت تا اون رو برداره، هرگز فکرش رو نمیکرد به محض اینکه واردش میشه قطار حرکت کنه؛ هرچند این اتفاق بد موجب شد با مردی آشنا بشه و یه سفر دونفره و فراموشنشدنی رو ب...