لباس صورتی رنگش رو پوشید و موهاش رو باز روی کمرش ریخت با اینکه رو وون همیشه موهاش رو مثل یه بقچه جمع می کرد ولی اون هیچ علاقه ای به این کار نداشت .
عطری که همیشه میزد تا بوی رایحه اش پنهان شه رو دوباره روی خودش خالی کرد .
کمی از پودر قرمز رنگ رو که جیسو براش اورده بود رو روی لباش پخش کرد .+جیسو اونجایی؟؟؟
=بله سرورم !!
سونگمین از اتاقش خارج شد و جیسو با دیدن زیبایی اعجاب انگیز سرورش به حرف اومد : سرورم ...شما واقعا قراره امشب همه ی توجه ها رو روی خودتون داشته باشید !
سونگمین ریز خندید : مهم توجه یکیه جیسو!!
جیسو با شنیدن این حرف با ذوق دنبال سرورش راه افتاد : سرورم از الفایی خوشتون اومده؟؟؟
سونگمین متوجه شد که سوتی داده : نه جیسو شوخی کردم !!
جیسو بادش خالی شد : فرمانده بنگ قراره همراهیتون کنند!!!
+خوبه !!
سونگمین با دیدن چان که بیرون اقامتگاه ایستاده بود به طرفش رفت و با خنده مشتی به بازوش زد : سلام فرمانده .
چان تعظیمی کرد : سلام سرورم !!
+ماموریت خوش گذشت؟؟؟
و پشت بند حرفش چشمکی زد .
چان خنده ای کرد : سرورم من برای خوش گذرونی اونجا نبودم !
سونگمین پکر شد : یعنی دوباره نتونستی یه امگا برای خودت پیدا کنی؟؟؟
÷خیر سرورم ، من فعلا تمایلی به جفت شدن با کسی ندارم !
سونگمین حرصی از جواب چان اداش رو در آورد : مین فیعلا تیمایل ندارم!!!
چان این بار با صدای بلند خندید که البته با برگشتن نگاه متعجب خدمتکار های قصر گوگوریو به طرفشون سریع خودش رو کنترل کرد : سرورم استعداد عجیبی توی دهن کجی دارند.
+معلومه من بچه ی با استعدادی ام .
چان چیزی نگفت و پشت سونگمین قدم برداشت ، حالا می فهمید دلیل گریه های سونگمین چی بود ، خب اون حق داشت چهار سال تمام از قصر خارج نشده بود و هر کسی که جای سونگمین هم بود بی تابی می کرد و کلافه می شد .
با دقت کردن به نیم رخ زیبای سونگمین متوجه قرمزی بیش از حد لباش شد : سرورم!!
سونگمین ایستاد و به چان که فقط یه قدم از اون عقب تر بود برگشت : چیزی شده؟؟؟
÷عذر می خوام میشه لطفا اون پودر رو از روی لباتون پاک کنید؟؟؟
سونگمین اخمی کرد درسته با چان صمیمی بود ولی باز هم نباید انقدر بهش دقت می کرد : من مشکلی نمی بینم فرمانده !!!
با شنیدن لحن عصبانی سونگمین سعی کرد اشتباهی که کرده بود رو جمع کنه: بابت گستاخیم من رو عفو کنید سرورم ولی ترسیدم که ملکه دوباره از دستتون عصبانی بشن !
أنت تقرأ
Shameful Love
أدب الهواةآمدی جانم به قربانت بمان...دیگر نرو! جان به لب آورده هجرانت بمان...دیگر نرو! منتظر بودم بیایی یار زیبا روی من! تا گذارم سر به دامانت بمان...دیگر نرو! وقت دلتنگی نگاهم کن...تمنا می کنم! دل شده حیران چشمانت بمان...دیگر نرو! Couple:2min Ganer:romance_o...