Chapter 7 (2);

208 101 6
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لیوان نصفه از قهوه‌اش رو کنار گذاشت و هم‌زمان که یه کلوچه‌ی دیگه برمی‌داشت، نگاهش رو به پسر جوان‌تر داد و پرسید:

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


لیوان نصفه از قهوه‌اش رو کنار گذاشت و هم‌زمان که یه کلوچه‌ی دیگه برمی‌داشت، نگاهش رو به پسر جوان‌تر داد و پرسید:

_چطوری با زبان اشاره از یکی تشکر کنم؟

تهیونگ برای چند لحظه مکث کرد و بعد نگاهش رو به آیدل جوان که منتظر نگاهش می‌کرد، داد. ابروهاش رو بالا انداخت و بعد از کنارگذاشتن لیوان قهوه‌اش، دستش رو از آرنج خم کرد.

ابتدا تقریباً توی فاصله‌ای کم از پهلوش درحالی که کف دستش رو به آیدل بود، نگهش داشت و بعد هم‌زمان که اون رو به سمت دهانش می‌برد، به پشت چرخوندش و انگشت‌هاش رو مقابل چونه‌اش نگه داشت.

جونگ‌کوک که تا اون لحظه با دقت بهش نگاه می‌کرد، کلوچه‌ی دست‌نخورده‌ی توی دستش رو کنار گذاشت تا کارش رو تکرار کنه و وقتی پسر جوان‌تر سرش رو به نشونه‌ی درست بودن حرکتش بالا و پایین کرد، لبخندی روی لب‌هاش نشوند. یه بار دیگه انجامش داد و به حرف اومد:

_بابت قهوه و کلوچه.

_بابت قهوه و کلوچه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Susuo Onya (Kookv)Where stories live. Discover now