با صدای سروصدا نگاه از مانیتور کامپیوتر برداشت و از جاش بلند شد، از اتاق بیرون رفت که مرد مسنی رو وسط سالن دید، دستش تیغ بزرگی بود و مدام بقیه رو تهدید میکرد.
تهیونگ ابروهاش رو توی هم کشید و جلوتر رفت، مرد با دیدنش اخمش بیشتر شد و تیغ رو به طرفش گرفت، فریادش توی کل بیمارستان پیچید:
- جلو نیا وگرنه با همین میکشمت.
تهیونگ بیحس بهش خیره شد و قدمی به جلو برداشت.
- دلیل کارت چیه؟
مرد دوباره تیغ رو به طرفش گرفت.
- به تو چه، میخوام کل دکترهای این بیمارستان لعنتی رو بکشم.
تهیونگ باز هم جلوتر رفت و بازوی مرد رو گرفت ولی مرد تقلا کرد و دستش رو عقب کشید، افرادی که دورشون رو پر کرده بودن جیغ بلندی کشیدن و مینجی بلند تهیونگ رو صدا زد.
تیغ بازوی تهیونگ رو خراش تقریبا عمیقی انداخته بود، مرد شوکه به بازوی زخمیِ دکتر خیره شد و تیغ از دستش افتاد، قصد نداشت واقعا کسی رو زخمی کنه فقط قرار بود تهدید کنه.
سروکلهی نگهبانها پیدا شد و بازوهای مرد رو گرفتن که تهیونگ بلند گفت:
- ببریدش توی اتاقم و خودتون هم بمونید تا فرار نکنه.
مینجی با ترس به تهیونگ چشم دوخت و با لحن لرزونی گفت:
- دکتر بریم من بازوتون رو پانسمان کنم.
تهیونگ نگاهی به مینجی انداخت و لب باز کرد تا مخالفت کنه که مینجی ابروهاش رو توی هم کشید و دستهاش رو به کمرش زد.
- مخالفت نداریم دکتر.
تهیونگ چند لحظه بهش خیره شد، از لجبازی و یه دندگیِ اون دختر به خوبی باخبر بود پس فقط سر تکون داد و نفسش رو محکم بیرون فرستاد.
مینجی خوشحال از موافقت دکتر قدمهای تند و بلندی به طرف اتاق پرسنل برداشت و تهیونگ هم همراهش رفت، وارد اتاق شدن و تهیونگ به طرف صندلی که گوشهی اتاق قرار داشت، رفت.
روی صندلی نشست و مینجی همراه با وسایل لازم کنارش ایستاد، تهیونگ روپوشش رو درآورد و دکمههای پیرهن مشکی رنگش رو باز کرد، آستینِ طرف بازوی زخمیش رو درآورد که لحظهای مینجی به بدنِ عضلهای و هاتِ مرد خیره شد.
تک سرفهای کرد و مشغول ضدعفونیِ زخم دکتر شد، ابروهای تهیونگ از درد تو هم گره خوردن، زبونش رو روی لبهای خشکش کشید و در حالی که به دیوار مقابلش خیره بود، از مینجی پرسید:
- اون مرد کی بود؟ دلیل این کار مزخرفش چی بود؟
مینجی پنبه رو توی سطل آشغالی که کمی دورتر بود، پرت کرد و مشغول پانسمان کردن بازوی دکتر شد.
YOU ARE READING
𝗺𝐚𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐡𝐞 𝗺𝐚𝐝𝐧𝐞𝐬𝐬
Fanfiction𝗺𝐚𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐡𝐞 𝗺𝐚𝐝𝐧𝐞𝐬𝐬 «سلطهی جنون» 𝐜𝗼𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐤𝗼𝗼𝐤, 𝐲𝗼𝗼𝐧𝗺𝐢𝐧 𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝗺𝐚𝐫𝐢𝐲𝐚 𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐫𝗼𝗺𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭, 𝐝𝐫𝐚𝗺𝐚, 𝐬𝐥𝐢𝐜𝐞 𝗼𝐟 𝐥𝐢𝐟𝐞, 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 𝐮𝐩 𝐭𝐢𝗺𝐞: 𝐒𝐚𝐭𝐮𝐫𝐝𝐚�...