𝐏𝐚𝐫𝐭 8

81 33 75
                                    

لحظاتی بعد آسانسور از حرکت ایستاد و درش باز شد، همگی از اون اتاقک کوچیک بیرون رفتن و تهیونگ وارد بوفه شد، یه کاپوچینو همراه یه اسلایس کیک نسکافه سفارش داد و به طرف میز خالی که تقریبا وسط سالن بوفه بود، رفت.

با عقب کشیدن صندلی کرمی رنگ پشت میز نشست و نفس عمیقی کشید، پای چپش رو روی پای راستش انداخت و نگاهش رو به اطراف دوخت.

اکثر کسایی که اونجا حضور داشتن همراه‌های بیمار بودن و کم می‌شد دکتر یا پرستاری رو توی اون سالن دید، اکثر دکتر و پرستارها توی اتاق پرسنل وقت می‌گذروندن و غذا می‌خوردن.

با آوردن سفارشش تشکری کرد و عطر خوش کاپوچینو رو به مشامش هدیه کرد، لبخند محوی از اون عطر روی لب‌هاش شکل گرفت، با شنیدن صدای آشنایی سرش رو بالا گرفت.

ـ دکتر کیم این وقت صبح اینجا چیکار می‌کنید؟

تهیونگ نگاهش رو به مینجی که متعجب به نظر می‌رسید دوخت و جوابش رو داد:

ـ به خاطر یکی از آشناهام اینجام چیز خاصی نشده.

مینجی سر تکون داد و «آهان» زیرلبی گفت، لبخندی به اون دکتر زد و بعد از گفتن «نوش جان» از تهیونگ دور شد، مرد انگشت‌هاش رو دور لیوان کاغذی نسکافه‌ای رنگ حلقه کرد و کمی ازش نوشید، هومی از لذت کشید و تیکه‌ای از کیک خورد.

بعد از خوردن کیک و نوشیدنیش از بوفه بیرون رفت، تا چند ساعت دیگه نمی‌تونست دووم بیاره باید به هوسوک زنگ می‌زد و باهاش هماهنگ می‌کرد.

در حالی که قدم‌هاش رو به طرف آسانسور برمی‌داشت به هوسوک زنگ زد، چند بوق خورد ولی خبری از جواب دادن نبود، احتمالا هنوز خواب بود.

قصد قطع کردن تماس رو داشت که بالاخره صدای گیج و خمار هوسوک توی گوشش پیچید.

ـ تهیونگ؟ این وقت صبح چی شده؟ کسی چیزیش شده؟

تهیونگ لبخند محوی زد و بعد از باز شدن در آسانسور واردش شد.

ـ نه چیز خاصی که نشده، فقط... باید امشب باهات حرف بزنم خیلی واجبه، جایی که نمی‌ری؟

هوسوک خمیازه‌ای کشید و به پهلو دراز کشید، گوشی رو روی گوشش گذاشت و دستش رو زیر سرش قرار داد.

ـ حتی اگه جایی بودم هم به خاطرت کنسل می‌کردم چاگیا، فقط نمی‌شه بگی حرفت راجب چیه؟ تا امشب من از فضولی سکته می‌کنم.

تهیونگ یه طرف بدنش رو به دیوار آسانسور تکیه داد و نگاهش رو به تصویر خودش توی آیینه دوخت، در حالی که موهاش رو مرتب می‌کرد جواب داد:

ـ معلومه که نمی‌شه، سکته نمی‌کنی نترس.

هوسوک چشم‌هاش رو چرخوند و نفس کلافه‌ای کشید، ناراضی گفت:

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: 2 days ago ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

𝗺𝐚𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐡𝐞 𝗺𝐚𝐝𝐧𝐞𝐬𝐬Where stories live. Discover now