صدای برخورد کفش ورنی قهوهای تیرهش به کف مرمر عمارت توی تمام سالنها پیچیده و به دختری که پایین منتظر ایستاده بود، فهموند که بالاخره نامزد عزیزش بهش نزدیکه.
تهیونگ به آرامی از پلههای شیشهای پایین رفت که با دیدن دخترک دقیقا پایینِ پلهها لبخند محوی روی لبهاش نشست، با رسیدن به دخترک دستش رو روی پهلوش گذاشت و لبهاش رو به گونهی سرخش چسبوند.
- خبرِ اومدنت بهم نرسید.
نایون با وقارِ همیشگیش لبخند زیبا و درخشانی روی لبهای برجستهش نشوند و جواب نامزدش رو داد:
- میخواستم سورپرایزت کنم، بد شد یعنی؟
تهیونگ دستش رو روی کمر نایون گذاشت و به طرف میز صبحانه همراهیش کرد.
- نه سوییتی، البته که بد نشد.
صندلی رو برای دخترک عقب کشید که نایون با لبخند زیباش ازش تشکر کرد و به آرامی نشست، تهیونگ با دور زدنِ میز مقابل نایون نشست و منتظر بقیهی خانواده موندن.
نامجون، سوکجین، پدر و مادر تهیونگ هم بهشون ملحق و همگی بعد از احوالپرسی با نایون در سکوت مشغول خوردن صبحانه شدن، اما این سکوت تنها دو دقیقه طول کشید چون سوکجین بود که سکوت رو شکست.
- خبرهای امروز رو دیدید؟
نامجون که درحال تیکه کردن رولت تخم مرغش بود، با شنیدن صدای برادرش دستش از حرکت متوقف شد و بدون اینکه بهش نگاهی بندازه زمزمه کرد:
- سوکجینا...چرا همیشه قوانین یادت میره؟
سوکجین مثل همیشه توجهی بهش نکرد و نگاهش رو به تهیونگ که دو صندلی عقبتر مقابلش نشسته بود، دوخت.
- اون پسره رو یادته تهیونگا، توی دانشگاه بهت گیر داده بود و همش میخواست زمین بزنتت، امروز شرکتش صدر تمام شرکتهای تجاری داروییه، خیلی معروف شده.
تهیونگ بیتفاوت نگاهش رو به برادر بزرگش دوخت و سر تکان داد، حقیقتا یادش نمیاومد برادرش در مورد کی حرف میزنه ولی سوالی نپرسید، شناختن و نشناختنش براش اهمیتی نداشت.
بیحرف انگشتهای بلند و استخوانیش دور دستهی فنجان کاپوچینو حلقه شد و جرعهای ازش نوشید، طعم تلخ و شیرینِ اون نوشیدنی میتونست تمام روزش رو بسازه.
نفس عمیقی از عطر خوشش کشید و به نوشیدنش ادامه داد، دست چپش رو بالا گرفت و نیم نگاهی به ساعت مچیش که هدیهی برادرش بود، انداخت.
با یادآوریِ چیزی فنجان رو به میز برگردوند و نگاهش رو به پدرش که در سکوت مشغول خوردن صبحانهش بود دوخت و با صدایی رسا سوال پرسید:
- پدر...قرار امروز رو یادت نرفته، مگهنه؟
هیون بدون اینکه نگاهی به پسرش بندازه، جوابش رو داد:
ESTÁS LEYENDO
𝗺𝐚𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐡𝐞 𝗺𝐚𝐝𝐧𝐞𝐬𝐬
Fanfic𝗺𝐚𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐡𝐞 𝗺𝐚𝐝𝐧𝐞𝐬𝐬 «سلطهی جنون» 𝐜𝗼𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐤𝗼𝗼𝐤, 𝐲𝗼𝗼𝐧𝗺𝐢𝐧 𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝗺𝐚𝐫𝐢𝐲𝐚 𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐫𝗼𝗺𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭, 𝐝𝐫𝐚𝗺𝐚, 𝐬𝐥𝐢𝐜𝐞 𝗼𝐟 𝐥𝐢𝐟𝐞, 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 𝐮𝐩 𝐭𝐢𝗺𝐞: 𝐒𝐚𝐭𝐮𝐫𝐝𝐚�...