Louis'Pov
-هممم تو دختر خوبی نبودی عشقم
-ا..اقا
-هیششش
انگشتمو رو لباش گذاشتم
-و باید تنبیه بشی
-م...من..
-گفتم هیشش..
یه قسمت از موهاشو پشت گوشش گذاشتم و لبمو بردم نزدیک گوشش
-هممم..ساعت ده تو اتاقم باش..روشنه؟
-ب..بله
-خوبه..حالا برو
-چ..چ..چشم(روح دیده انگار=|)
لباساشو تنش کرد و رفتم بیرون
-کلوین؟کلللوین؟کلوین داری خودتو به فاک میدی؟کلویین؟
لعنتی لعنتی لعنتی این عوضی باید اخراج شه خیلی رو اعصابه
-ماریییی؟
ماری اومد تو اتاقم
-بله پرنس؟(-:-)
-حمومو برام اماده کن خدمتکار جدید هم برام بیار کلوین اخراجه
-اما..
-همینه که گفتم..تا پنج دقیقه دیگه باید حموم اماده باشه وگرنه تنبیه میشی
-چشم
و رفتم بیرون تا حموم رو اماده کنه
خب..من..لوییس ویلیام تامیلسون پرنس انگلستان..و البته عشق کل دخترا(اعتماد به سقفت برادر=|)..تک بچه شاه آرتور و ملکه رزالی..و سخت گیر ترین ادم برای پایین دستاش(-_-)خب راستشو بخوام بگم همه پایین دستمن....
بعد از اینکه ماری گفت حموم امادست دوش گرفتم و برگشتم تو اتاق و رفتم طرف کمدم یه پیراهن سفید و یه کت یا بهتر پالتوی تابستونی قرمز سلطنتی و لباس زیرم و شلوار قهوه ایمو برداشتم و تنم کردم و شمشیرم هم دور کمرم رو کمربندم بستم..موهای قهوه ایمو خشک کردم و مرتبشون کردم و رفتم تو اتاق غذاخوری..پدر و مادر مشغول غذا خوردن بودن..
-سلام
-سلام عزیزم
مادر با لحن شادابی گفت
-دیر اومدی لو
پدر هووف منظم ترین فرد روی زمین..
-معذرت میخوام..
-مهم نیست
صبحونمو بزور و با حرفای مادر و پدر یا راحت تر بگم رزالی و آرتور درباره مهمونی اخر هفته تموم کردم و رفتم تو حیاط و رفتم اسب سفید و دوست داشتنیم..
-چطوری پسر؟
درحالی گفتم که دستمو رو بدن سفیدش میکشیدم
-زین(ziiin)رو روش بنداز
به اسطبل دار دستور دادم و اون زینو انداخت و سوارش شدم و رفتم بیرون قصر و البته جای مورد علاقم ابشار..نزدیک ابشار وایسادم و گذاشتم اسبم یکم استراحت کنه پیاده شدم و رفتم طرف ابشار و رودخونه پایینش و یکم ازش اب خوردم و صورتمو شستم..اخیش..تنها جایی که از گیرای بابا و مامان راحتم..همونجا خوابیدم ولی خواب بااحتیاط که حتی حواسم به صدای پا هم بود..
-اخ فاک کمرم..
چشامو باز کردم..اوه لعنتی لنگ ظهره..هووف حوصله گیرای بابارو ندارم..سوار اسبم شدم و برگشتم به قصر و اروم و بیصدا رفتم تو اتاقم..وقتی درو بستم فهمیدم یه پسر تو اتاقمه و اون برگشت طرفم..قد بلند..لاغر..چشمای سبز..موهای فر بلند..و پوست گندمی..
-تو اینجا چه غلطی میکنی؟
★†★†★†★†
های گایز
این ف ف جدید منه
امیدوارم خوشتون بیاد
ووت اند کامنت فراموش نشه♥
YOU ARE READING
Wrecking Ball
Fanfiction-تو..تو باهام چیکار کردی؟من ..من..نمیتونم مثه قبل باشم +من لویی جدید رو دوست دارم -هری.. +هیشش دوستت دارم