قسمت یکم
* مرگ عجیب مدیر سیرک *
با خنده تلویزیونو خاموش کرد و با خودش زمزمه کرد : مسخرس ، کی فکرشو میکرد پلیسا اونقد احمق باشن که نتونن فرق مرگ و قتلو تشخیص بدن . دستاشو رو زانوش گذاشت و خودشو از رو مبل بلند کرد و سمته اشپزخونه کوچیکش رفت و در یخچالو با شتاب باز کرد .. پایین بالا اون کشو این کشو شت یعنی هیچی واسه خوردن تو اون خراب شده پیدا نمیشد ؟؟
دره سوییته نقلیشو باز کرد و به سمت چپ چرخید یک دووو سه چهار و پنج :
سندی .. سندی .. سندی .. سندی
اونقدر در زد تا بلاخره یه صدای خواب الوده جواب داد :
لعنت ... لعنت بهت تاملینسون باز چه مرگته ؟؟
درتا نیمه باز شد و سندی با یه هود طوسی رنگ و موهایه شلخته سرشو ازش بیرون کرد :
- هوم ؟؟
- او پسر سلام نمیخوای دعوتم کنی تو
- نه
- خب مهم نیس چون خودم اینکارو میکنم
لویی درو هل داد و همزمان با کشیدن لپایه سندی وارد سوییتش شد و سمته اشپزخونش رفت
- خب نگفتی ساعت 11 و نیم شب تو خونه من چه غلطی میکنی
- مطمنن درباره اندام های بدن چیزایی میدونی نه ؟؟
- نکنه میخوای ویزیتت کنم
- اوه معلومه که نه یخچالت اینکارو برای شکمم انجام میده
با خنده مشغول تجزیه و تحلیل مواد تو یخچال شد و اسماشونو زیر لب زمزمه کرد:
یکم میوه ، یه کچاپ ، یه شکلات گاز زده ، یه بسته تست ، شکلات صبحونه و یه نصفه همبرگر
- ببینم رفیق هبرگرتو میخوای ؟؟
- میتونی بخوریش
لبخند پر رنگی از سره پیروزی زد و کچاپ و برگرو از تو یخچال بیرون اورد ، خودشو رو مبل پرت کرد و یه گاز از سره برگرش زد
- فردا اجرا داری ؟؟
همونطور که دهنش نیمه پر بود از سندی پرسید و یکم از کچاپو رو کاهو و گوشتا خالی کرد
- نه تمرین داشتم برا همین میخواستم بخوابم البته اگه میذاشتی
- غرغرو خب میرم سوییت خود میخورم اصن
از جاش بلند شدو سمته در رفت
- راستی لو
- بگو
- تو ام درباره مرگ اسمیت شنیدی ؟؟
- اره خب ؟؟
- به نظرت اون مرده ؟؟
- او معلومه که نه روحه سرگردانش در جستجویه الکل و موادشه
- ها ها تو خیلی بامزه ای
- او ممنون ولی این یه حقیقت نیاز به بیان کردنش نبود ، شبت بخییییر باشه بد اخلاق
- شب بخیر تاملینسون
YOU ARE READING
CLOWN ( larry stylinson )
Fanfiction- دلقکا ادمایه جالبین - تو اینطوری فکر میکنی ؟؟ اوهوم - - خب پس بزار یه حقیقتی رو در موردشون بهت بگم ... وقتی همه دارن به کارای بامزشون میخندن و خوشحالی میکنن اونا دارن به رازایی فکر میکنن که شبا مانع از به خواب رفتنشون میشه - پس داری میگی تو یه...