قسمت یکم فصل دو

499 87 19
                                    

- خب اینم از این چطوره بریم حیاط پشتی ساختمونم ببینیمو بعدم بریم ناهار ؟؟

هری با یه لبخند بزرگ به لو که خسته به نظر میرسید و موهاش شلخته تر از قبلش شده بود نگاه کرد و منتظر ایستاد :

- فک نمیکنی یکم دیر به فکره شکمه بیچارم افتادی ؟؟؟

- غذای زیاد ادمو چاق میکنه لویی تو باید رو فرم بمونی

- همینطوریشم تو دستات جا میشم نیاز به کم خوردن نیست

لویی چشاشو چرخوندو به سمته جلوش حرکت کرد هری هم تک خنده ای کرد ولی بعد سریع گفت : ببینم تو مگه میدونی حیاط پشتی کدوم طرفه ؟؟

- معلومه که میدونم استایلز ولی خب .. دستشویی هم از این طرفه

لویی با افتخار گفتو به راهش ادامه داد و هری ... : اوه هزا اینقد تعجب نکن من و دوستام یه بار واسه دزدی اینجا بودیم

خب اره همونطور که لویی گفت هری فقط با تعجب به لو نگاه میکرد

- ب ب باشه

هری با گیجی گفت و لویی خندید

.

.

. - امم میشه بپرسم چقد دیگه کارت اون تو طول میکشه ... لو ؟؟

هری با یه لبخند کج از لویی که هنوزم پشته در بود پرسید و به روشویی ها تکیه داد :

لو داد زد : چی میگی استایلز بزار به کارم برسم

- امم خب میگم که من گشنمه نمیخوای از اون دستشویی خراب شده بیای بیرون

- تازه داره واکنش نشون میده ... او چرا چرا یه لحظه

- چیی ؟؟ تاملینسون تو چی گفتی ؟؟خدایه بزرگ چی داره واکنش نشون میده ؟؟؟

لویی درو با کلی ترق تروق باز کرد و خودشو انداخت بیرون ... پشت دستش .. یه چیزی قایم کرده بود ؟؟

-اون او اون چیه پشتت لویی ؟؟

هری با ترس از لو پرسید و باعث شد لو نیشخند بزنه :

- جی جی جینگ

لو از پشتش شیشه ای در اورد و بدون نشون دادن محتویات داخلش ادامه داد : بهش میگن خوراکی قبل از کار

- هااان ؟؟؟

- نگو که نمی دونی

- لی ؟؟ لی ؟؟

- میخوام روشون امتحان کنم

- ولی امروز نمیشه

- معلومه که میشه به هر حال اگرم نشه ... فردا که میشه نمیشه هرولد کوچولو ؟؟

لویی خندید و دستشو رو گونه هری کشید و باعث شد یه ور لب هری بالا بیاد و بگه

- لویی تو که ازش ؟؟

- چه فرقی میکنه هزا مهم اینه که بهشون کمک میکنه منظورم به ... هممونه

- ب با باشه

- پسر خوب .. یالا بزن بریم که شکمم داره صدا کلاغ از خودش در میاره

- چی میخوری ؟؟

- هر چی که استایلز بخواد

هری خندیدو پیشنهاد داد : پیتزااا

- باشه هری فقط یادت نره که اگه پیتزاش بد باشه به کارکنات میگم رییسشون یه ...

رنگ صورته هری پرید و گفت : من ... چی ؟؟

- بهشون میگم که رییسشون انگشتایه خوبی داره

لویی خندید و ادامه داد : زودباش کدو تنبل من واسه رییسایه جوون صبر نمیکنم


اینم قسمت اول فصل دوم ببخشید دیروز نت وضیعت اسفباری داشت و اینکه انگشتان زیبایه هرولد کوچولو رو براتون گذاشتم اگه لود میشه بگید بدونم :)))))) نظر های شما گرما بخش اتاق مدیریت شرکت فانه 

CLOWN ( larry stylinson )Where stories live. Discover now