- بهش میگن ادوارد اسمش ادوارد نیست ولی چون مثله ادوارد دست قیچیه اینطوری صداش میزنن حرفه اش تو طراحیه ... طراحی صحنه ، لباسا ، نور و از این چرت و پرتا این یکی ...
لویی همینطور که توضیح میداد یه برش از پیتزاشو برداشتو کرد تو دهنش و ادامه داد :
امم ... خب این یکی یه ناخداعه دست نداره ... پا .. هم نداره ولی داستانایه خوبی بلده سره هم کنه و البته چاخان هم خوب میکنه .
هری وحشت زده پرسید : پس جا دست و پاش چی د داره ؟؟؟
- دسته بیل ... چنگگ داره دیگه
لویی چشاشو چرخوند و خنده نخودی کرد و ادامه داد : تنها چیزی که بهش نیاز داریم و تو گروهمون نداریم یه ؟؟؟
- یه ؟؟؟
هری پرسیدو لویی با دستاش سرشو گرفت :
- یه بالرینه هری
- او اره ... یه بالرین خب امم یعنی الان چی ؟؟؟
- یعنی توعه ...
لویی با حرص ولی نیشخندی رو لباش به هز نگاه کردو گفت :
- یعنی تو باید بالرینمون بشی
- چییی ؟؟؟ نهههه نه نه ... من که یه احمق نیستم تاملینسون من هری استایلزم
- من ... هری استایلزم جی جی جینگ جینگ جینگ
لویی با صدایه بلند شروع به خندیدن کرد و با خنده و نفس نفس گفت :
- پس ... هری استایلز یه بالرین واسم جور میکنی
- اخه من بالرین از کجا
- خب خودت بشو با...
- نهه نهه واست جورش میکنم
هری با نگرانی حرفه لویی و قطع کردو اینو گفت .
ساعت دیگه نزدیکایه سه بودو اونا فرمارو امضا کرده بودن اعضارو معرفی کرده بودن محوطه و محله کاره لویی رو دیده بودن و البته غذاشونم خورده بودن فقط مونده بود لویی با اعضاش هماهنگ کنه تا واسه پنج روز دیگه یعنی جمعه که فستیوال مد و فشن بود اماده شن پس مقصد بعدیشو از شرکت فان به دانشگاه انتخاب کرد جایی که میتونست زینو ببینه .جی جی جینگ جیییینگ خب چپتر کوتاه خدایی میدونم ولی دیگه چشام واقعن باز نمیشدن که بتونم بقیشو بزارم و شایبدم نتمون یهو قژع میشد پس فرصتو عنیمت شمرده و واستون یه قسمت اپ کردم دیگه ببخشید سه صبحه ما ذاتا جغد به دنیا اومدیم
YOU ARE READING
CLOWN ( larry stylinson )
Fanfiction- دلقکا ادمایه جالبین - تو اینطوری فکر میکنی ؟؟ اوهوم - - خب پس بزار یه حقیقتی رو در موردشون بهت بگم ... وقتی همه دارن به کارای بامزشون میخندن و خوشحالی میکنن اونا دارن به رازایی فکر میکنن که شبا مانع از به خواب رفتنشون میشه - پس داری میگی تو یه...