قسمت چهارم فصل یک

532 109 39
                                    

قسمت چهارم

- اقای وینستون ؟؟ سلام تاملینسون هستم

به اتاقه خالی نگاه کرد و ادامه داد :

گفته بودید ساعت 10 و نیم اینجا باشم میدونم یکم دیر کردم ولی ...

- فک نمیکردم اینجا هم مثه کلاساتون تاخیر کنید

- لویی تاملینسون لویی با لبخند به مردی که از یکی از درایه اتاقه وینستون بیرون اومد نگاه کرد و دستشو جلو برد

- هری استایلز

- او اقای وینستون

- من میزبان شما هستم مشکلی از این بابت دارید ؟؟

استایلز پرسید و لویی دستشو پایین انداخت و با خنده گفت :

- او نه نه به هر حال خوشبختم

- ممنون بیاید تو

هری از همون دری که ازش اومد بود رفت تو و لو هم همراهیش کرد

- بشینید

لویی سریع نشست و لبشو گاز گرفت تا خندش متوقف شه ولی نتونس جلوشو بگیره و یه صدایی بین سرفه و خنده از دهنش بیرون اومد

- چی خنده داره ؟؟

هری سمته لو اومد و رو کاناپه ای که لو روش نشسته بود خم شد و ادامه داد : هوم ؟؟ چی خنده داره لویی ؟؟

لویی اول کمی شوکه شد ولی بعدش نیشخندی زد و گفت :

- تو هری

- اگه بهت بگم من مدیر جدیده این شرکتم بازم بهم میخندی ؟؟

هری همون طور که رو لویی خم شده بود پرسید و با خودکارای لو ور رفت

- اونموقع خندم شدت هم پیدا میکرد به هر حال انگشتایه قشنگی داری

- اره باهاشون کارایه زیادی میشه کرد

- میدونم استایلز

لویی تو گوش هری زمزمه کرد و انگشتشو رو بلند ترین انگشت هری که رو لبه کاناپه بود کشید

- خب به هر حال با وجود حرفایی که در موردتون شنیدم فک میکنم شما همون کسی باشید که من و شرکتم دنبالشیم

هری صاف شد و ادامه داد :

من میخوام باهاتون همکاری داشته باشم برای تعلیم و اجرا

_ میتونم بدونم اقای استایلز و شرکتش دنباله چین ؟؟

لویی دفترشو از رو میز برداشت و منتظر به هری نگاه کرد :

_ ما دنباله یه معلم خوب برا کاراموزامون و البته یه دلقک خلاقیم یکی که ایده و فکرایه جالب داشته باشه ما واسه ادمایه خاص کار میکنیم پس طبیعتا ...

- کاراتونم باید خاص باشه

لویی حرف هری رو تموم کرد و لبخند زد

- درسته

هری تایید کرد و گفت : خب قبول میکنید ؟؟

- از کی میتونیم شروع کنیم اقای استایلز ؟؟

CLOWN ( larry stylinson )Where stories live. Discover now