15

58 8 6
                                    

داستان از نگاه پدر دلارام_باز چیشده تو داری داد و بیداد میکنی نکنه باز میخوای بری بیرون و مادرت نمیزار هان کجا بودی وقتی که مامانت رفت هان الان دیگه براچی داری گریه میکنی پسرم هان نکنه برا اینکه با دوستات بیشتر از خانوادت بودی هان چرا دوباره صداتو میبری بالا .دلارام تو چرا داری به خودت میپیچی _هیچی (داستان از نگاه دلارام)اره هیچی دارم میمیرم از کمر درد با اون ضرب دست رامین اییی بلند شدم رفتم تو اتاقم ,بابا و رامینم تنها گذاشتم تا باهم حرف بزنم همزمان که من داشتم میرفت تو اتاقم دخترام بامن امدن تا من تنها نباشم رفتم تو اتاقم کمرم خیلی درد میکرد برا همین ی ببخشید گفتم و دراز کشیدم (سونیا)خوبی کمرت خیلی درد میکنه _اره (ایزابل)پیرنتو بزن بالا ببینم پشتت چیشده که انقدر داری به خودت میپیچی_چیزی نی خوب میشه(دیانا)خوب راست میگه دیگه پیرنتو بزن بالا ببینم(هلن)وای خدای من چقدر قرمز شده پشتت (دلارام)ای ای دست نزن درد میکنه (ایزابل)پاشو بریم دکتر.(دلارام)دکتر چی خودش خوب میشه دو سه روزه (داستان از نگاه نایل)دخترا رفتن بالا رامین و پدرشم داشتن باهم حرف میزدن و منو هریم فقط نظاره گر بودیم یک اس به دیانا دادام که اگه میشه بیایم بلا دیقه دلارام رو ببینیم بعدم بریم فکر کنم خانوادگی میخوان تنها صحبت کنن(دیانا)دلارام ,نایل میخواد ببینتت و تسلیت بگه البته هریم هست بقیه پسرام نتونستن بیان چون کار داشتن نایل و هریم زود باید برن بیان ببینت_اره اره حتما بگو الان میام_نه تو همینجا باش اون میاد بالا _باشه_نایل دلارام گفت بیاین _منو هری بی هیچ حرفی پوشودیم رفتیم بالا انقدر برادر و پدر دلارام مشغول حرف زدن بوطن که متوجه مانشدن تق تق تق_کیه _منم نایل_بفرماید_سلام دوباره دلاارام خانم تسلیت میگم_ مرسی از اینکه وقت گزاشتید و امدید (هری)این چه حرفیه شما یکی از دوستای ماهستید وظیفه بود که بیایم_ بازم متشکرم از لطف شما دو عزیز (هلن)پ ما بوقیم_نه شما گلید از شمام ممنون هستم(داستان از نگاه نایل)وای چه غمی تو چشمای خاکستریشه خدای من داداش الان داره با پدرش حرف میزنه این طفلک به کی باید دردشو بگه بوففف خدایا انگار هربار که این دختر گریه میکنه دل من با تیر نشونه گرفته میشه وای خدا این دختر با دل من چه کرده دیگه تاقت گریه و اون نگاه غم الود رو نداشتم از اتاق امدم بیرون بای خداحافظی ساده هریم امد بیرون هری _بله برو بگو دیانا بیاد بیرون کارش دارم _باشه,دیانا جان عزیزم بیا _بله نایل کارت داره _جانم دادش چی کار داری _دیانا تو امروز نیا خونه بمون پیشه دلارام تنهاست گناه داره هشکی نی باهاش دردو دل کنه تو بمون پیشش باشه _باشه ولی توهم بمونی بد نیستا_ا دیانا لوس شدیا این چه حرفیه برتو پیش دوستت_باشه اقای بی اعصاب کو اون نایل سرخوش و خوشحال کو داداشی من خواهرتم میشناسمت تو عاشق شدی رفت_گفتم برو تو انقدر حرف نزن _اوو خیله خوب بابا رفتم اقای عاشق_وایستا ببینم دخترهی پرو (هری)اوع اوع دفعه اخرت باشه سر زن من داد میزنی_چی زنت؟!؟!(اوه چه از قبل هریو دیانا باهم برنامه ریزی کردن)_هان چی کی گفت زن _خیله خوب بسه بیا بریم لوی ,لیام,زین منتظرن,تو ماشین بازم به فکر دلارام بودم کاش میشد بجای دیانا من پیشش میموندم اره دیانا راست میگفت من عاشق شدم (ایزابل)بچه ها ببخشید من کار دارم باید برم خدافظ(هلن)وایستا منم میام _بای بای دخترا توهم انقدر گریه نکن اونوقت باید به اون چشمای خوشگلت عینک بزنیا _باشه بازم ممنون که امدید(دیانا)دلارام من امشب پیشت میمونم اگه اشکال نداشته باشه (سارینا)راست میگه منم پیشت میمونم _نه بابا چه اشکالی داشته باشه دارم زود زود اپ میکنم به افتخار لایکاتون ولی بازم خیلی کمه بیشتر لایک کنیدBye have nice time

Love 2Where stories live. Discover now