" من خوبم ... مرسی که هر روز زنگ میزنیو حالمو میپرسی ... "
وقتی لیام گفت دوسم داره لبخند زدمو گفتم
" منم همینطور ... دلم واست تنگ شده مرسی که درک میکنی چون من واقعن به این فاصله نیاز داشتم "تیکه ی اخره حرفم یه دروغه شاخ دارو گنده بود ولی لیام نفهمید
بالاخره قطع کردم و رو به جوزف گفتم
" اون هنوزم مشکوکه مطمعنم ... چند بار رفته دمه خونه ی بابام که منو ببینه ولی بابام ردش کرده "جوزف با خنده بهم نگاه کردو گفت
" اوه عشقم تقصیره خودتونه ... اگه به وجوده کاندوم پی میبردید اینجوری نمیشد "
چشم غره رفتمو گفتم
" تو این چهار ماه این باره هزارمه که بهم میگی""بالاخره رفتی سونوگرافی؟"
سرمو تکون دادمو گفتم
" اره "
" خب؟؟؟ بچه چی بود؟؟ مثه عشقم بود؟"اه کشیدمو اروم نشستم رو مبل
" پسر بود ... من همیشه دلم میخواست یه دختر داشته باشم "
جوزف کنارم نشستو گفت
" ناراحت نباش عشقم ... اتفاقن این جوری بهتره ... اون میتونه کلی کثافت کاری کنه بدونه این که تو دردسر بیوفته"" جوزفین "
محکم زدم رو شونشو اون خندید
دستمو گذاشتم رو شیکمه گندمو سعی کردم به این فک نکنم که هیکلم کلی داغونه" دوست داری بریم یکم خوش بگذرونیم عشقم؟ با ساشا و سوفیا "
من به جوزف یه نگاهه کشنده انداختم و گفتم
" اوه جوزفین لطفن منو بهونه نکن ... میخوای بری ساشارو ببینی برو .... به من کاری نداشته باش"" ربطی نداره عشقم... من میخوام تو خوشحال باشی تو این مدتی که اینجایی "
" یعنی میخوای بگی تو ساشارو دوست نداری؟"
اون اروم خندیدو گفت
" من فقط ازش خوشم میاد عشقم"چشام چرخدندمو گفتم
" باشه تو فقط از اون خوشت میاد "
" گیر نده عشقم ....حالا میای بریم یا نه؟"
" بریم ولی باید زود برگردیم خونه"
جوزف با یه نیشخند سرشو تکون دادو رفت تو اتاق و بعد از چند دقیقه بدون تیشرت با شلورا اومد بیرونچشایه من چهارتا شده بود
میدونم که الان بچه دارمو بلاب بلاب بلاب ولی من حدوده پنج ماهه که سکس نداشتم
جوزفین اومد سمتمو گفت
" این فقط یه پیشنهاده و میتونی ردش کنی .... ولی فک کن تو واقعن به این نیاز داری عشقم"لبمو گاز گرفتمو بهش نگاه کردم
اون کنارم رو مبل نشستو گفت
" منتظره جوابتم "
خب ماریا ... بجنب
بگو نهبه جوزف نگاه کردمو رفتم رو پاش نشستم و بهش نیشخند زدم و لباسمو دراوردم
میدونم باید خجالت بکشم که شیکمم گندست ولی اون شیکمه من نیست ... اون در واقع بچست و مطمعنم که واسه جوزف هم اهمیتی ندارهلبشو بوسیدمو رفتم سمته گردنش
اونجا بوسه هایه کوچیک میذاشتمو میتونستم نیشخنده جوزفو تصور کنم
" عشقم .... میدونی که من نمیخوام به فاکت بدم؟"