برلین سعی میکرد گوشی همراهش که صدای زنگش بین سروصدا گم شده بود، را از بین خوراکیهای روی میز پیدا کند و در آخر با ریختن آبجو روی فرش قیمتی صدای آن را خفه کرد: بهههه رفیق قدیمی!
همه لحظهای در سکوت به برلین خیره شدند اما این سکوت ثانیهای طول نکشید و سوال جیمی صدای همه را دوباره بالا برد: کدوم کصکشی سیگارای منو برداشته؟؟؟
صدای فرنک بین جیغ و دادهای بچهها گم شد و برلین از کل جملهی او فقط اسم هری را شنید، گوشی را از گوشش فاصله داد و تقریبا داد کشید: خفه شین
با ساکت شدن بچهها صدای فرنک واضح شد: هری زندس!
برلین دوباره گوشی را فاصله داد و رو به بچهها گفت: چه ماهیم؟؟ آپریلیم؟؟ و بعد توی گوشی ادامه داد: دروغ آپریله دیگه؟؟
صدای فرنک دور شد و این انزو بود که عصبانیتش از لحنش کاملا مشخص بود: اون حرومزاده زندس و من به خاطرش نزدیک بود توی دادگاه محاکمه بشم و اگه هوش جیمی نبود الان توی زندان بودم. برا من مهم نیس تو و فرنک میخواین چه گوهی بخورین، من آروم نمیشینم اون پست فطرتو تا آخر همین امشب میکشم. بعد هم گوشی را روی میز پرت کرد و از اتاق خارج شد.
برلین در مقابل چشمان متعجب بقیه از روی کاناپه بلند شد و به طرف اتاقش رفت. بچهها چند ثانیه بهم خیره شدند و در آخر زین شانهای بالا انداخت و درحالی که با دسته به تیوی اشاره میکرد گفت: کدوم خری اینو استوپ کرد؟؟
برلین به آرومی توی گوشی زمزمه کرد: جریان چیه؟ من توضیح میخوام!
صدای فرنک دوباره توی گوشی پیچید: سر همون قضیهی مواد فروشا من دوتا از بچهها رو مأمور کردم ک رئیسشونو پیدا کنن و بکشن، آدرس یه خونهایو پیدا کردن و بانی وقتی اونجا بوده هریو دیده
برلین روی صندلی چرخدارش ولو شد و گفت: و تو چند درصد به بانی اعتماد داری؟
فرنک: این الان یه سوال بود؟!
برلین: همیشه موفقترین دشمنای انسان، دوستای صمیمیشن
فرنک: فردا ساعت چند آزادی؟
برلین: ساعت ۶ میام
فرنک: فعلا
برلین: فرنک… قبل اینکه قطع کنی باید یه چیزی بهت بگم
سکوت فرنک برلین را به ادامه واداشت: دیروز نایل یه عکسی بهم نشون داد یه هیبت آشنا دم یه ساختمون قدیمی ایستاده بود، البته چیزی معلوم نبود ولی فکر کنم جفتمون بدونیم کی باشه!
فرنک: خوشم نمیاد حرفامو تکرار کنم ولی برلین این قضیه خیلی جدیه
برلین: فردا میبینمت و قطع کرد صندلیش را به طرف پنجرهی اتاقش چرخاند و متفکرانه به شهر زیر پایش خیره ماند.
_________________________________________پارت بعدی = هفت نفرو تگ کنین و ۱۰تا ووت بدین 😍❤
![](https://img.wattpad.com/cover/76352518-288-k909794.jpg)
VOUS LISEZ
Hell Of Trust (جهنم اعتماد)
Mystère / ThrillerYou will never understand the damage you did to someone until the same thing is done to you. That's why I'm here! تو هیچوقت آسیبی که زدی را نمیفهمی غیر از اینکه کسی همان آسیب را به تو بزند. برای همین من اینجام!