قسمت۱۶ :سمفونی

499 88 46
                                    

روزی شیخ استایلز به همراه مریدان برای نماز به مسجد برفتندی و در حیاط مسجد وضو بساختندی و وارد صحن مسجد بشدندی.شیخ استایلز در کنار مریدی بنشسته بود.

ناگهان مریدی بادی بغایت صدادار و طولانی از خود به در کرد و رو به شیخ پرسید : یا شیخ آیا وضوی من باطل گشت ؟ شیخ هرولد نگاه غضبناکی به او انداخت و فرمود : با آن سمفونی ای که تو نواختی وضوی خود که هیچ، وضوی من هم باطل گشت.مریدان که این بشنیدند عربده زنان به حیاط مسجد فرار کرده و با خشتک به داخل حوض آب پریدندی و جملگی غسل ارتماسی به جا آوردندی!
***
راستی ممنونم بابت
#1 in humor :')
اصلا فکر نمی کردم رتبه اول بشم !
البته رتبه ها متغیره در طول زمان .
واقعا ممنونم از تک تک کسایی که نظر و ووت می دن ♡
چون اونا باعث موفقیت سریع کتاب شدن :)

خندیدن به سبک وان دی Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon