لیام: هیسسس هیسسسس داره میاددد دارهههه میااااد
*همه سریع خودشونو جمع و جور کردن*
نایل: سلامممممممم 😎
هری: سرت تو عنام 😂😂😂
*زین میزنه به هری و هری خندشو غورت میده*
لویی: نایل بشین عزیزم خیلی وقتی پنج نفره نشسته بودیم ☺
نایل: همین دو دو ساعت پیش باهم بودیم که 😐
زین: نه منظورش اینه که خیلی وقته باهم جدی صحبت نکردیم 😑
نایل: فااااک چی شدهههههه 😱😱
هری: چیزی نشده میخوایم فقط یکم صحبت کنیم 😐
نایل: لللنتیااااا جواب آزمایشمممم اومده؟؟؟دارم میمیرمممم؟؟؟بگییییددد من طاقتشوووو دارمممم بگید 😭
لیام: خفه خون بگیر دو دیقه شترررر 😐
نایل: لنتی میدونستمممم جواب آزمایشممم اومدهههه 😭 تا کی زنده ام؟😭🏳
زین:مگه تو آزمایش دادی اصن؟😐
نایل: نه چطووور؟؟😯
هری: 😐
لویی: 😐😐
زین: 😐😐😐
لیام: استغفرالله 😑 میخواستیم بات درمورد این دختره که تازه اومده تا آپارتمان صحبت کنیم 😎
نایل: آهاااااا سکینهههه؟؟😯
هری: اسکایلر 😐
نایل: چه فرقی داره 😐
زین: کسخل سکینه اسم ایرانیه تو کیت ایرانی وده که اصن اسم سکینه رو شنیده باشی 😐
لیام: اههه بریم سررر اصللل مطلبببببب 😒 نایل دیدم که امروز تو راهرو دیدییییش 😎
نایل: آره با مامانش بود 😊
لویی: خب نظرت راجبشچیه 😈💦
نایل: زوج خیلی خوبی بنظر میان 😍
هری: مادر دختر زوج محسوب نمیشن 😐
نایل: ینی فرد محسوب میشن؟😯
زین: این زن بگیر نی پاشین برین باو😐
نایل: باشه شما برینید من میرم آفتابه بیارم
*و نایل بلند شد و به سمت دستشوویی رفت*
هری: این الان کجا رفت؟😐
لیام: رفت برامون آفتابه بیاره 😐
زین: یا ناصرالدین شاه مغول منننننننننننن دیگهههههه نمیکشمممممممم از این گروه میرممم لنتیاااااا بای
ZAYN LEFT THE GROUP
و اینگونه شد که زین مالیک از گروه وان دایرکشن لفت داد :)
پایان
YOU ARE READING
1D funny chats
Fiksi Penggemarیه بخش متفاوت... درسته فن فیک نیست ولی مطمئنم دلتونو شاد میکنه