هرى گفت:واسه امتحان چقدر خوندى؟
چشمام هركدوم شدن قد يه نعلبكى.من كه اصلا شب و روزم شده بود هرى و تمرين گيتار و پيانو و رسيدن به مامانم(مامانش سرطان داره💔😿)كلا وقت نكرده بودم لاى كتاب رياضيمو باز كنم.من كلا روشم اين بود كه هر درسى كه بخوام ميخونم و بقيه رو بيخيال!
-يعنى هيچى نخوندى؟
سرمو به علامت نه تكون دادم.
هرى لبشو گاز گرفت و برگشت طرف معلم.
برگه هارو دادن.مغزم قفل كرده بود.فقط چندتا جمله كه مال آهنگى كه داشتم روش كار ميكردم توى ذهنم ميچرخيدن.
الكى يه مشت چرت و پرت واسه جواب نوشتم و پشت صفحه شعرمو يادداشت كردم:
If you're out there
If you're somewhere
If you're moving on
I've been waiting for you ever since you were gone
I just want it back the way it was before
& I just want you back in my front door
اين ميتونه واسه كورس يا ورس سوم باشه.بقيه ى تايممو واسه حفظ كردن اين قسمت شعر گذروندم و با استرس برگمو دادم.
دو ساعت ديگه سر زنگ فيزيك گفتن بايد برم اتاق مدير.
در زدم.
-بيا تو.
+س...سلام
-سلام.خانم سويفت اين چه وضعشه؟چرا چند وقته درست و حسابى درس نميخونى؟چرا پشت برگه ى امتحانيت شعر نوشتى؟اين دفعه شانس آوردى كه معلم انگليسى پادرميونى كرد و نذاشت كه معلم رياضى از كلاسات محرومت كنه!از اين به بعد يه دفترچه داشته باش مخصوص همين چرت و پرتايى كه مينويسى!
سرمو انداختم پائين و با صدايى كه بزور شنيده ميشد گفتم:ببخشيد
-سويفت من خوب ميدونم تو از طرف مادرت بدجورى تحت فشارى ولى خواهش ميكنم!بجاى اينكه هفته اى 30 ساعت تمرين موسيقى كنى رياضيتو تمرين كن كه واسه آينده ى شغليت خوب باشه!اين آخرين دفعه ايه كه بخشيده ميشى!دفعه ى ديگه سر زنگ رياضى از اين چرت و پرتا يادداشت كنى رياضيتو توى سال دوازدهم ميوفتى!حواستو جمع كن!
+چ...چشم.
-درضمن،يه تأخير ديگه داشته باشى يه منفى انضباطى ميگيرى!حالا برو سر زنگ تفريح!
از اتاق مدير اومدم بيرون.ته گلوم ميسوخت.حتما بازم سرما ميخورم.هرى دم در واسه من وايستاده بود.
-تيلر چى شده؟چرا چند وقته خيلى بى اعتمادى؟خيلى ساكت و كم حرف شدى!خواهش ميكنم حرف بزن.
خيلى دلم ميخواست همونجا بگم كه عاشقشم ولى يه چيزى توى گلوم گير كرده بود.فقط آروم رد شدم و يه قطره اشك ريختم.
xxxxxxxxxxx
YOU ARE READING
This town
Fanfiction-ت...تيلر تو چى كار كردى؟ صداش ميلرزيد +هرشب اين كارو ميكنم اشك تو چشماش جمع شد:خ...خوا...خواهش مى...كنم...ن...نكن -با خواهش كردن نميشه...هرى تو اگه جاى من بودى تاحالا خودتو حتى از يه صخره پرت كرده بودى پائين...هرشب با گريه ميخوابم...هرشب با يه دستم...