Part 6

205 14 9
                                    


*سال 2000،حدود 5 سال پيش*
از مدرسه اومدم خونه...
حس عجيبى داشتم...
هروقت هريو ميبينم حس ميكنم يكى دل و رودمو داره چنگ ميزنه و ميپيچونتش(عق:/)...
يا هى سرد و گرم ميشم(شايد سرما خورده بوده اشتباهى فكر كرده عاشق شده😹مگه آبگمركنى تيلر جان:/)
مثل آهنربا جذبم ميكرد...
اون چشماى سبز كه مثل جيمز دين نگاهت ميكردن...
اون موهاى فرفرى...
من عاشق كسى شده بودم كه فكر ميكردم خيلى ننره...
قطعا اين فقط يه كراش نبود...
من عاشقش شده بودم...
xxxxxxxxxx

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Mar 19, 2017 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

This townWhere stories live. Discover now