اسلايز يا استايلز؟

272 12 0
                                    

هري درخونه رو باز ميكنه ...
ريچلو ميبينه كه از حموم اومده بيرون
-عامم سلام! چيزي شده؟
-نه چي ميخواد شده باشه
-خوبه!چون قيافت شبيه قاتلايي شده كه از صحنه جرم برگشتن
-چي؟چي ميگي باو برو كنار ... ريچلو ميزنه اونور
سريع ميره تو اتاقش ... عروسكو درمياره ...
يه نگاهي به انگشت ميكنه ، از شدت منزجر شد دوباره عروسكو ميندازه.
گوشيشو درمياره ... يك پيام جديد گرفته... نتيجه مصاحبش تو شركت ايكس ري اومده
-هري!!! هري!!! مبارك باشههه
قبول شدي واي باورم نميشه !!!
-تو از كجا فهميدي؟
-رو خط من دايورتي ... من به عنوان خواهر بزرگتر بايد بتونم ازت محافظت كنم ...
-تصيح ميكنم ... فضولي كني... (سعي ميكنه عروسكو بده زير پتو)
-اون چيه؟
-چي؟ اها اينو ميگي ... اين ... يك عروسكه
-واي هري!!! بزرگ شو يكمم! به جاي عروسك بازي پاشو حاضر شو برسونمت سر كار جديد! روز اول كه نميخواي دير كني؟ بجنب!
هري عروسكو ميذاره تو كيفش ... يك دوش آب گرم دو دقيقه همه چيزو حل ميكنه! سريع بهترين لباسي كه ميتونه پيدا كنه رو ميپوشه... طبق معمول دكمه ها تا وسط باز ... كرواتشو بر ميداره چون دير شده! سوار ماشين ميشه.
-خب ميخواي راجع به امروز مدرسه حرف بزنيم؟
-چيزي واسه حرف زدن نيست
-ببين نميخوام مجبورت كنم كه مثله من باشي ... برعكس من ميخوام خودت باشي! من نبودم ولي از تو ميخوام كه هر اتفاقي هم افتاد دست از رويات نكشي ... با اين كه خيلي از رويات خوشم نمياد ولي خب ... به من ربطي نداره ... شايد خواهر خوبي نبودم ... ولي ميخوام بدوني كه خيلي واسم مهمي
هري لبخند ميزنه ...
-خوبه كه آدم بدونه كسايي هستن كه واسشون مهمه...
-خب ديگه رسيديم ... الان گريم ميگيره ديگه ... برو
هري ميره تو ...
-ببخشيد من با خانوم تريباني قرار ملاقات دارم
-آقاي اسلايز؟
-اسستايلز
-چه فاميل مسخره اي ... مطمئن باش اينجا بيشتر از ١روز دووم نمياري ... اگه بتوني تازه... قبلي ٢ساعت دووم آورد ... ركورد زده بود تازه ! به هر حال ... از اين طرف
اضطراب داره به هري قلبه ميكنه ...
-همين اتاقه
-ممنون ... در ميزنه ... كسي جواب نميده
دوباره در ميزنه ...
-حتما بايد بگم بيا تو ... خب بيا تو ديگه بي مصرف
هري ترسون لرزون ميره داخل ... هنوز سلام نكرده كه ...
-خب پس تو رو قبول كردن؟ يه بچه ١٧ ساله دبيرستاني كه به جاي كار فكر و ذكرش تو سكس كردن با اينو اونو! بذار يه چيزيو روشن كنم بچه جون ... اينجا جاي حرفه اي هاست ...
بايد پرفكت نه ... سوپر پرفكت باشي تا اينجا دووم بياري!!
-پس فك كنم جاي درستي اومدم!
-چه جالب زبونم داري! خب بگو ببينم اسسلايز دوس داري ار كجا شروع كني ؟ دسشويي ها رو تميز كني؟ نه اون موقع كارت خيلي ساده ميشه! تو دستيار من ميشي ...
-عاليه! خانوم تربياني ...
-تريبااااني !!! (داد ميزنه)
منشي مياد داخل :
خانوم تريباني آقاي تاملينسون اومدن...
-الان چه موقع اومدن بودن !!! هي تو كاراموز گمشو نبينمت فعلا
هري نيشخند ميزنه و ميره ... سعي ميكنه كرواتشو درست كنه كه ... دست يه نفرو رو شونس احساس ميكنه ...
-اينجوري بسته نميشه !
سرشو بلند ميكنه ... لويي تاملينسون بزرگ رو ميبينه ...
-آقاي تاملينوسون !!! من ...
-ميدونم كارآموزي ... اسمشو رو لباسش ميخونه ... هري استايلز
كرواتشو واسش ميبنده ...
-ميدونين امروز اولين نفري بودين كه اسممو درست خوند ...
ميخندن
-آقاي هري اسلايزز لطفا به اتاق خانوم تريباني مراجع كنن
امم خب فك كنم بايد برم ديگه ... روز اولو ...
آمم آره آره ... موفق باشي
هري لبخند ميزنه و ميره ...
-خداي من !!! خودش بود !!! اين نميتونه چيزي به جز سرنوشت باشه !! هري ... چه اسم قشنگي ...
هنوز دور نشده كه يكي بهش ملحق ميشه ...
-سلام ... اسم من رايدره ... آممم احتمالا واست مهم نيس ولي خب ...
-هري... دستشو دراز ميكنه ... منم هري ام
-اوه اسلايز؟
-درستش استايلزه
-همه يكم پيش داشتن مسخرت ميكردن ... پس تو هم ...
-كاراموزم
-مثله هميم پس ... ميدوني من ...
-گي هستي ... ميدونم
-از ك...
-به جزئيات توجه ميكنم
-فك كنم قراره دوستاي خوبي باشيم
-فك كنم (ميخندن)
---"پايان پارت ٤"---

big girls don't cryWhere stories live. Discover now