لویی به باسن هری چنگ زد
-که واسه پسر مردم عشوه میای
هری بخاطر چنگش دردش گرفت
-آخ
-ساکت وگرنه تنبیهت میکنم
لویی هنوز عصبی بود چون وقتی داشتن میومدن سباستین شمارشو به هری داده بود تا هری هر وقت دلش خواست بره و ازش ویالون یاد بگیره
لویی وحشیانه باکسرشو دراورد و دیکشو گرفت دستش هری نمیتونست ناله نکنه هم دردش گرفته بود هم لذت داشت
لویی یه کم بهش هندجاب داد بعد برش گردوند و بدون اینکه خیس کنه یا آمادگی بده واردش شد
هری خواست ناله کنه که لویی دستشو کرد تو دهنشو سرشو کشید عقب
-صدات درنیاد
هری سرشو تکون داد و قبول کرد لویی اما دستشو درنیاورد به کارش ادامه داد تا بیاد وقتی که داخل هری خالی شد هری هم روی روتختی اومده بود بدون اینکه دست بزنه به خودش یا ناله ای کنه این باعث شد لویی دوباره تحریک بشه
-آهههه هری دلم میخواد دوباره بکنمت
هری شل شد و با صورتشو توی بالش فرو کرد
-نه لو دیگه نمیتونم لطفا
لویی دیکشو دراورد و از روش قل خوردو خودشو روی تخت پهن کرد
-با اینکه تنبیه بود ولی از بقیه بیشتر حال داد
هری سرشو بیرون نیاورد ولی چیزایی گفت که لویی متوجه نشد حتما گفته خیلی عوضیه
هری همونطوری خوابش برد
.
لیام جعبه ی آخرو گذاشت روی بقیه ی جعبه ها نفس نفس میزد و دقیقا از همین الان اون همخونه ی زین محسوب میشد
زین همونطور که سیگار توی دست چپش بود از پشت به لیام نزدیک شد و دست راستشو روی شکمش کشید
-تدی بر من خسته شده
لیام سرشو تکون داد زین بعد از اینکه از سیگارش یه پک زد سیگارو به لبای لیام نزدیک کرد
لیام یه پک محکم کشید و بعد از چند ثانیه دهنشو باز کرد و اصلا عجله ای واسه بیرون دادنش نکرد همین حرکت کافی بود تا زین دستشو بالا بیاری و با یه دست گونه هاشو فشار بده و دهنشو به دهن خودش بچسبونه
لیام از طعم نیکوتین دهن زین لذت میبردهمونجور که پشتش بهش بود داشت میبوسیدش
زین ازش جدا شد:میدونم دلت میخواد الان همینجا یه حالی بکنیم ولی من بدجور گرسنمه
لیام خندید:بریم یه چی بخوریم
.
هری درو باز کرد و باز با همون صحنه ی همیشگی رو به رو شد
STAI LEGGENDO
I don't believe in love! ~ By Atusa20
Fanfictionداستان درباره ی یه پلی بوی به تمام معنای گی هستش که با یه پسر معصوم هفده ساله برخورد میکنه +18!!!!! داستانی متفاوت از لری و زیام! hope you like it...