بلند بلند فکر می کنم

466 109 61
                                    












  [برای خودش چای می ریزه. کنار پنجره،پشت میزش می شینه. کتابش رو باز می کنه. پخش آهنگ ها رو رو حالت شافل می ذاره. هر دو دستش رو دور لیوان چای حلقه می کنه.]

  لری گرل: (لیوان چای رو به لبش می چسبونه و به صفحه کتاب نگاه می کنه.) من عاشق این کتابم.

  [آهنگ ثینکینگ اوت لاود پخش می شه.]

  لری گرل: (صداهای غیر نورمال فن گرلانه از خودش در می یاره.) هعععیییییی! (در حالی که داره به سرعت و پشت سر هم نفس می کشه؛خودش رو با دستش باد می زنه.)

  اد: و من دارم فک می کنم؛که آدم ها چطور به روش های مرموز و عجیبی عاشق می شن...

  لری گرل: (آه می کشه و به فکر فرو می ره.) درست همونطوری که لری عشق رو در نگاه اول تو دست شویی تجربه کردن...(اشکی که گوشه چشمش جمع شده رو پاک می کنه.)

  اد: و قلبم هنوز مثل بیست و سه سالگی خواهد لرزید...

  لری گرل: (به جشن چهل و نهمین سالگرد ازدواج لری فکر می کنه.) فک کننننننن! (با ذوق می گه.) اد این آهنگ رو برای لری که دارن با هم می رقصن؛ولی چون پیر شدن هر ده ثانیه یه بار باید استراحت کنن،زنده می خونهپشنیوینمسنستیت...(زار می زنه.)












سلام به همگی
خب چطور بود؟ دوست داشتید؟

نظر؟پیشنهاد؟انتقاد؟

ممنون که وقت می گذارید💚💙

Mad girl FangirlDonde viven las historias. Descúbrelo ahora