chapter1

2.3K 167 88
                                    

_لیام زود باش تا یه ساعته دیگه میرسه بدوو بدوو

لیام دوربین و یجایی که قابل دید نباشه تنظیم کرد و رفت کنار

لیام_بنظرت معلومه؟؟

زین_نه نیست زود باس برو تو اتاق قایم شو دیگه

لیام به سرعت رفت سمت دره اتاقش و قفلش کرد

خیلی خب زین همچی آمادست شما بازم موفق میشید

صدای زنگ در اومد

دوباره جلو آیینه به خودم نگاهی انداختم و درو باز کردم

_سلام زین

آلیس با چشمای قرمز بهم نگاه کرد و بغضی که چاشنی حرفش بود واقعا خنده دار بود

زین_اوه آلیس از دیدنت خوش حالم خوب شد که اومدی.بیا تو

آلیس یه لبخند کوچیک زدو وارد خونه شد

آلیس_من تاحالا خونتو از نزدیک ندیده بودم

زین_آره چون من زیاد کسیو به اینجا نمیارم فقط کسایی رو که...

رفتم جلو و تار موهاشو از جلو صورتش کنار زدم و کنار گوشش زمزمه کردم

_فقط کسایی که برام مهم باشن..و تو امروز اولین نفری هستی که به اینجا میای آلیس

همین کلمات کافیه که تو بتونی مقاومت دخترا رو به راحتی پایین ببری
هرچند از امثال اینا بعید میدونم مقاومتی هم وجود داشته باشه

بهش نزدیک شدم خیلی نزدیک یدفعه نه توی گوشاش بلکه رو لبش زمزمه کردم

_همیشه دوست داشتم که لیام و از سره راهمون بردارم... وقتی میدیدم چطور با تو بد رفتار میکنه یا چطور با کارهاش اذیتت میکنه دیوونه میشدم آلیس..آلیس تو فقط باید پیش کسی باشی که قدره لحظه به لحظه باتو بودن و بدونه

بعد از وراجی هام لبمو رو لباش گذاشت و شروع به بوسیدنش کردم

خب مطمعنن واضحه که چند دقیقه بعد ما لخت روی کاناپه بودیم و من تلاش میکردم تو دیده دوربینی که لیام جاسازی کرده بود باشیم

این کاره همیشگی هر دفعه برای من و لیام آسون ترو آسون تر از قبل میشه

خب بلخره بعد از یک سال لیام میتونه طلاقشو از این هرزه بگیره و ما بلخره به پولامون میرسیم

زین_لیام از اتاق بیا بیرون زنت رفت

لیام دره اتاق و باز کردو بیرون اومد

لیام_انقدر زنت زنت نکن اعصابم خورد میشه اون فقط یه هرزه بود مثله قبلیا ولی این یکی عجب فیلمی شد زین دوست دارم وقتی فیلم سکسشو با تو جلوش میزارم قیافشو ببینم

********
_انقدر گریه نکن احمق....میگم گوش کن.......خفه شو ببین من چی میگم اگه برات مهمه که لیام از رابطه من و تو روی تخت نفهمه باید یجوری دهنمو ببندی...خودتم که میدونی با چی مگه نه..پس بهتره نشون بدی قیمت نگه داشتنه لیام برای خودت چنده

_زین خواهش میکنم لیام اصلا بره من مهم نیس من...من تورو دوست دارم...من به خاطره تو به همسرم خیانت کردم...تو نمیتونی اینکارو باهام بکنی نمیتووونی

_به هر حال لیام برات مهم باشه یا نه مامان و بابات در مورد پرنسسشون چه فکری میکنند؟؟اینکه اون حالا یه فاکینگه به تمام معنا شده؟؟؟

_چی؟....هی نه تو حق نداری به اونا چیزی...

_منتظره پولام خوشگله

قطع کردم و به لیام نگاه کردم

زین_لی فیلما دسته تو بمونه من نیازی بهش ندارم من پولامو گرفتم حالا خودت میدونی با این فیلم چیکار کنی

لیام_خوب معلومه منم یباره دیگه به وسیله این فیلم پوله خودم و میگیرم..ببینم درمورد فیلم که چیزی بهش نگفتی

سرمو به علامت نه تکون دادم و اونم نیشخندی که هروقت یه فکره بِکر داشت رو صورتش میومدو زد و من عاشق این حرکتش بودم

اون همه چیزش پرفکته....اون لیاقت اینکه با دخترا باشرو نداره..دخترا کثیفن..خیانتکارن....اونا پست ترینن....من و لیام از روی تجربهٔ کارهایی که با اونا میکردیم اینارو فهمیده بودیم و هیچ کدوم علاقه چندانی به برقرار کردن یه رابطهٔ جدی و عاشقانه و دور از کلک با هیچ دختری نداشتیم

لیام_اینم مثله بقیه..فردا طلاقش میدم

زین_طلاق نگرفت چی؟؟؟میدونی که باباش چیکارس؟؟؟

لیام_خوب اون مجبور میشه منو طلاق بده بعدم مجبور میشه که این فیلمه دوست داشتی و ازم بخره








made up//ziamWhere stories live. Discover now