شریل با خشم گوشی رو قطع کرد دستشو محکم تو موهاش کشید.
اصلا براش مهم نبود که پدرش لیام رو بکشه و دیگه زندش نزاره.
مهم این بود که داشت از خنک شدنه دلش لذت میبرد.بعد از دو هفته تحمل کردنه رفتار جدید لیام بالاخره به پدرش زنگ زد و درباره رفتار لیام گفت و مطمعن بود به شب نکشیده پدرش اینجاست و لیام هم مرده.
با سرخوشی گوشی رو برداشت تا به دوست پسر جدیدش زنگ بزنه.
بعد از بوق اول سریع گوشی رو برداشت.
_چی شده بیبی؟؟
شریل ریز خندید.اون باهاش مثله بچه ها رفتار میکرد و شریل از این خندش میگرفت._زین؟؟
_چیه؟؟چیزی شده باز؟؟نکنه بازم دعوا کردی؟؟کتکت که نزد؟؟
شریل از نگرانی زین زیر دلش لرزید
_بگی نگی بازم رفتیم رو مخه هم.واقعا داره با رفتاراش اذیتم میکنه.راستش دیگه تحمل ندارم
_میخوای راجبش باهم حرف بزنیم؟؟
_آمم..خوب داریم حرف میزنیم دیگه
شریل سر درگم گفت
_نه منظورم اینه که از نزدیک...آدرس خونم رو برات میفرستم راستش دلمم برات تنگ شده_اووم..خ..خوب باشه بفرست بای
_بای
زین خدافظی کرد.خوش شانس بود که شریل نیشخند کنار لبش رو نمیدید. سمت لیام برگشت و هر دو با هم های فایو زدنشریل سردرگم شده بود این اولین بار بود که میخواست بره خونه زین و میخواست عالی باشه
وقتی حاضر شد سمت آدرسی که زین بهش داده بود حرکت کرد.خوشحال بود که لیام خونه نبود تا سوال پیچش کنه.
بالاخره رسید و در زد
_هی سلام.خوشحالم که اومدیزین مثله همیشه جذاب و بدون نقص دمه در وایستاده بود
شریل لبخندی زد و داخل خونه شد.روی کاناپه نشست خونه واقعا تمیز بود و غیر از این هم از زین انتظار نمیرفت.زین اومد کنار شریل نشست و دستشو روی شونه هاش گذاشت و با موهاش بازی کرد.
_خوب؟؟
زین گفت و تو چشمای شریل زل زد
_خووب؟؟
شریل هم تکرار کرد..واقعا حرفی نداشت که الان بخواد به زین بزنه._خوب قرار بود حرف بزنیم.
زین گفت و موهای شریل رو که تا الان داشت باهاش بازی میکرد عقب داد
شریل هول خندید
_راستش حالا که فکر میکنم همه حرفامو پشت گوشی زدم الان حرفی ندارم_اگه چیزی واسه گفتن نداری میتونیم یکاره دیگه کنیم.
زین با نیشخند چشمکی به شریل زد و منتظر جوابش شد.شریل با شیطنت شونه هاش رو بالا انداخت
_آآممم...چه کاری مثلا؟؟زین خودش و به شریل نزدیک کرد و بند تاپش رو پایین کشید
YOU ARE READING
made up//ziam
Fanfiction_تو یه عوضی هستی لیام پین..تو شب هارو با اون دختر سر میکنی در حالی که میگی عاشقه منی. +هی هی آروم باش زین..عشقی که من به تو دارم هیچ وقت قرار نیست تغییر کنه...حتی به خاطره شغلی که من و مجبور به رابطه با اون دخترا میکنه.