هی!
چند روز پیش ایده اش زده به سرمیه مقدمه کوچولو ازش میذارم اگه دیدین دوست داشتین ادامه اش بدم بهم بگین
یه خلاصه کوچولو از سن و سال و این چیزاشون :
زین20 سالشه...دانشگاه میرفته رشته گرافیک الان تو زندانه
لیام 21 سالشه....وکیله و هنو درس میخونه اما خب انقد مخه که پرونده های سیاسی رو بهش میدن!!
خلاصه خیییلی کوتاه و کلی:
---------
زین محکوم شده به کشتن پسر رئیس جمهور و لیام وکیل پرونده اشه و خب کی میدونه وقتی قرار باشه اینا مدام با هم تو اتاق ملاقات بمونن چی پیش میاد؟!
---------
فک نکنم بیشتر از 20-30 پارت بخوام بنویسمش
ینی همه چی به شماها بستگی داره!!!شخصیتاش به نسبت the death world خیلی کمتره
بازم میگم بستگی به شماها داره که بنویسم ادامه شو یا نه....این پارتی که آپ میکنم زیاد نیست...بیشتر فقط یه مقدمه ی خلاصس
درواقع از روش نمیشه کل داستانو قضاوت کرد
ولی خب مدلش همینجوریه دیگه!!!دوست داشتین بهم بگین *_*و اینکه خب اگه فعالیت نکنین و ووت و اینام کم باشه برش میدارم :'(
واسه تابستون کللللیییی ایده و فف خوب تو ذهنمه ک اگه بخواین میذارم
هم پلیسی و کارآگاهی هم غیر پلیسی!:)
اونا روهم بعد امتحانام میذارم ببینم اگه دوست دارین ادامه شون بدم☆×_×♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
YOU ARE READING
Irresistible
Fanfiction[completed] حادثه های کوچیک... اتفاقات بزرگ... تغییرسرنوشت... یه دیدار ساده... یه اتاق با نور و در و دیوار سفید.... یه پرونده ی قتل... یا یه عشق ابدی.... اینا همش داستان زندگی من و توئه.... نمیدونم پایانش طناب دار دور گردنمه یا دستای گرم تو... ولی...