*ادیت نشده*
صبح روز شنبه بود، فردای روزی که لویی ازش خواسته بود باهاش به مهمونی هالووین بره. اینکه بگیم اون هیجان زده بود، یه شرح کامل از وضعیتشه. هری به پسر ریزه میزه علاقمند شده بود با اینکه فقط دو ماه از ملاقاتشون میگذره.
هری بلند شد و به ساعت نگاه کرد که 10:00 صبح رو نشون میداد. اون شروع به انجام کارای روزانهش کرد، وقتی موبایلش یه دفعه لرزید و یه تکست از طرف لویی واسش اومد.
Daffodil 🌼☀️🍑: سلام هری!! میدونم که هنوز خیلی زوده اما میشه همو ببینیم تا بتونیم درمورد لباس های کاپلیمون تصمیم بگیریم؟😊🙏🏻
هری به صفحه ی موبایلش لبخند زد، حتی وقتی لویی داشت پیام میداد دوست داشتنی بود.
Harry: معلومه که میتونیم، عشق!
Daffodil🌼☀️🍑: و مییییشه لطفا لطفا تو خونه ی تو همو ببینیم؟ مامانم درگیر کلاب کتابشِ و اونا چندتا خانم بداخلاق پیرن 😤😡
اوه خدا. هری الان کامل میتونست اون رو که لباش رو اویزون کرده تصور کنه. طوری که لب پایینش بیرون اومده، بنظر صاف و بوسیدنی میاد. اون احتمالا چندبار اروم مژه هاش رو به هم میزنه و هری فقط خیره میمونه. لویی خلاصه شده ی هر چیز پاک و شیرین بود.
Harry: خدای من. ما اون وضعیت رو نمیخوایم! اره، میتونی بیای اینجا. چیز دیگه ای هست که بخوای، عشق کوچولو؟
Daffodil🌼☀️🍑: اممممم میشه بیای دنبالم؟ هههههه☺
Harry: چاره ای ندارم😪
Harry: شوخی کردم. ده دقیقه دیگه اونجام xx
خونه ی لویی....
"ماماااااان."
لویی با قدم های محکم سمت هال رفت درحالی که لپ پایینیش رو بیرون داده بود.
"بله، عزیزم؟"
لویی چرخید و با چندتا زن میانسال که درمورد خدا میدونه چی داشتن شایعه درست میکردن. همشون بهش با چشم های قضاوت کننده نگاه کردن.
لویی دستاش رو همون پایین به هم گره داد و روی انگشتای پاش ایستاد.
"میشه امروز برم خونه ی هری، لطفا؟"
جی لبخند زد. اون از هری خوشش میومد.
"بله، میتونی عزیزم."
یکی از خانما پوزخند زد.
"نمیدونی که نباید بپری وسط یه مکالمه؟ این واقعا نشونه ی بی احترامیت بود."
پسر کوچیک با تمسخر پهلوش رو کج کرد. (همونطوری که استخونش مشخص میشه)
"میدونی چی واقعا نشونه ی بی احترامیه؟ اینکه شما میاید تو خونه ی من و فکر میکنید که میتونید برای هیچی من رو سرزنش کنید."
CZYTASZ
Be a good baby (Persian Translation)
Fanfiction"سر جای من نشستی." "ا-اوه، ب-ببخشید." یا جایی که لویی یه پسر کوچیک معصومه که دوست داره فلاور کراون بپوشه و هری یجورایی یه عوضیه که اتفاقی این پسر لکنت دار تبدیل به نقطه ضعفش میشه. Original Story By: @Larryinboxers