part4

62 9 2
                                    

چرا قبول کردم؟ چرااا؟ دقیقا بعد 30 دقیقه خدمتکار اومد و ظرف غذا رو برد و من دوباره تنها شدم 
ی هفته گذشته و من تو اتاقم حبس شدم اتاقشون البته و فقط گریه میکنم و هری مجبورم میکنه غذا بخورم خواب کافی ندارم و اصلا به قیافه خودم نگاهم نکردم  دیروز ی خدمتکار اومد و پهلوم نشست تا تنها نباشم اسمش گریسی بود خیلی دوست داشتنی بود گفت اونم اولاش اینطوری بود فقط به خواست خودش اومده بود چون پول لازم بود با هم کلی حرف زدیم و اون گفت که هری دوست دختر نداره و معمولا دخترا رو برای ی شب میاره  اونم یکی دوباره اتفاق افتاد و هری با زنا خوبه ولی زیاد بهشون رو نمیده و گفت که براش عجیبه که من هنوز تو این خونم چون با این بی احترامی ها الان باید تو قبرم خاک میخوردم  اون سعی کرد روحیه  ام رو شاد کنه  و گفتش که امیدواره که من اونو  دوست خودم  بدونم  و گریسی هم گفت که هری ی عوضیه به تمام معناست و این خودش ی خوشحالی برای من بود
کاشکی امروز هم بیاد ، ساعت 5 بعد از ظهره و هری تو حیاط وایستاده و با تلفن حرف میزنه دلم میخواد برم ی مشت بکوبونم تو صورتش کثافت عوضی
" گریسی در اتاق سوفیا رو باز کن و بذار یکم هوا بخوره و اماده بشه، همراهش باش " هری گفت و من ی خوشحالی تو دلم احساس کردم
در باز شد  و گریسی با ی لبخند بزرگ اومد تو
" سوفیا حدس بزن چی شده؟" گریسی گفت
" خودم میگم تو داری میری به ی مهمونی " اون گفت و جیغ زد
" چی؟" من با ناباوری گفتم
" دختر، استایلز بزرگ داره تو رو به ی مهمونی میبره و تو اولین دختری هستی که این اتفاق براش میفته" 
" دروغ نگو گریسی " من گفتم و خوشحال شدم با اینکه هنوزم هری ی عوضیه
" بدو گفت تا 1 ساعت دیگه باید اماده بشی لباستم الاناست که برسه واو دختر کاشکی من جای تو بودم" گریسی گفت و کیف لوزم ارایش رو رو میز خالی کرد
" بشین" من اولش گفتم نه ولی اون منو مجبور کرد و گفت اگه اونجا همجوابی نکنم بهم خوش میگذره
.
.
.
.
 " کویین این تویی؟" گریسی به شوخی گفت و برای خودش دست زد  واو  تو این لباس مشکی خیلی خوب به نظر میرسم
گریسی به موهام حالت داد
" گریسی من به هری میگم تو رو میکاپ ارتیست کنه تو محشری مرسییی" گفتم و بغلش کردم
"من ارایشگر خوبی نیستم بلکه تو خیلی خوشگلی"  اون گفت و در باز شد
هری با ی کت شلوار مشکی داخل شد و متعجب نگاهم کرد ولی بعدش خودشو جمع کرد و پوزخند زد
" فکر نمیکردم تو این لباس اینقدر خوب بشی " گفت و سرشو تکون داد
من رفتم جلو تر و ما هر دو از در بیرون رفتیم تو راه چیزی توضیح نداد و فقط نگاهم میکرد مردک هیز (ببخشید😂)
ماشین ایستاد و راننده در رو برای من باز کرد
" واو اینجا خیلی قشنگه" من زمزمه کردم
" اره تو خیلی خوشگلی" هری گفت و من براش چشم غره رفتم قیافش جوریه که داد میزنه' عوضی اسم وسط منه سوفیا تعجب نکن'(😂)
وارد اون عمارت یا کاخ یا هر کوفتی بود شدیم
من یا ندید پدیدم یا اینجا فوق العادست  (به این توجه کنید که ساعت 2:50صبحه و من دارم فف مینویسم😂)
 وقتی در اصلی بالاخره باز شد من کلی ادم اونجا دیدم و از اونجایی که ندید پدیدم تا حالا این همه ادم ی جا ندیده بودم البته به جز موقعی که تو مدرسه فارق التحصیل شدم ولی بازم کمتر بود خب
"سوفیا تا ازت نپرسیدن حرف نزن فهمیدی؟" هری گفت
و من سرمو تکون دادم
" جواب میخوام تا بدونم گند بالا نمیاری" هری با عصبانیت گفت
"اره من تورو مجبور نکردم که منو با خودت بیاری و اینو در نظر داشته باش که ازت متنفرم استایلز" من گفتم و رومو اونور کردم
"حالا قهرم میکنی؟هممم .. سوفیا حواست به رفتارات باشه
دوست داری که تنبیه بشی؟" این حرفاش بیشتر خبری بود تا سوالی ی جوری به ادم نگاه میکنه انگار میگه ' رو پیشنویی من کلمه عوضی اشغال رو تتو کنید چون هستم'اره هری این کار رو حتما ی روزی برات انجام میدم
" اره اون عالیه میتونیم حلش کنیم رفیق " ی مرد کنار هری اینو گفت و خندید ولی به نظرم بیشتر بای گریه کنی تا خنده
هری منو به ی جای خلوت تر برد و زین هم کنارمون بود و منو زین هی برای هم ادا در میاوردیم
" هی سوفیا ، میدونی چقدر اینجا برات نامناسبه؟" زین گفت و نیشخند زد
" اقای مالیک اینو بدون که من هیچوقت کم نمیارم چون من سوفیام و اینکه من با خواست خودم نیومدم پس میتونی که مهمونی لذت ببری" گفتم و براش زبون درازی کردم
" سوفیا" هری غرید چیه اقای شیر؟(😂)
 
"اوه خدای من اقای استایلز این مثل ی رویا میمونه بالاخره شما رو دیدم" ی مرد جوان گفت و هری اروم لبخند زد اون ی قاتله خب؟ اگه میدونستی الان از ترس در رفته بودی
اون و هری مشغول صحبت شدن
"من حوصلم سر رفته" من به هری گفتم و بازوشو فشار دادم
" میخوای چیکار کنم الان؟ " هری گفت انگار از حرف زدن با من خوشش نمیاد
"اقای استایلز باید بگم که منم از صبحت کردن با شما حالم بهم میخوره ولی چه میشه کرد؟ من فقط حوصلم سر رفته " من گفتم و چشم غره رفتم

***
این پارت کم شد دیگه  لطف کنید ووت کنید و کامنت بذارید
به نظرتون داستان خوبه؟
هری قراره با سوفیا چیکار کنه؟
البته اینجور که به نظر میرسه فکر کنم هم دیگه رو بکشن😂
از سوفیا خوشتون میاد؟ چون این خیلی برام مهمه میدونید که
فقط رابطه زین و سوفیا😂
لباس سوفیا هم که بالا هست
دوست دارید اصلا عکس بزارم؟
دوستتون دارم
Xx_romina😍

Young Man & The Gun [H.S]Where stories live. Discover now