Part8

67 7 1
                                    

"تو اطلاعات رو لو دادی ، خانوادتو کشتی، به پسرت تجاوز کردی(شرمنده دیگه)تو مایه ننگی جاش" هری گفت و به جاش شلیک کرد خدای من ولی خودمونیم اینقدری که هری تا الان ادم‌کشته تیلور سویفت درباره دوست پسراش اهنگ ننوشته
هری سر تفنگ رو به سمت من گرفت میخوای منو بکشی؟ و بنگ من جیغ زدم چون فکر میکردم قراره به من شلیک‌کنه توی چشم به هم زدن همه افراد جاش مردن و هری چیزی به افرادش گفت و اومد سمت من
"فکر کردی میخواستم بهت شلیک کنم؟" اون گفت و نیشهند زد
"من...من... اوفف اره" من گفتم و از ترس می لرزیدم " خب نمایش تموم شد حالا میتونیم بریم" هری گفت و منم پشتش راه افتادم. "هری اون چه پررو بود، من بودم قطعه قطعش میکردم" زین گفت و سوار ماشین شد "اون نمرده-اون دارو بیهوشی بود هنوز باهاش کار دارم" هری گفت و هردو نیشخند زدن،خدای من " اون داشت منومیکشت" من بغض کردم "اگه منو میکشت تورو بیبی دالش میکرد" هری با بی تفاوتی گفت عوضی "الان نگران چی هستی؟" زین گفت و بهم نگاه کرد "تا چند وقت دیگه توهم میخوایی منو بیبی دال خودت کنی مگه نه؟" من به هری نگاه کردم  "نه،من بهتر از تورو دارم" هری گفت "خوبه" من گفتم و نفس عمیقی کشیدم
----------
الان دوروزه از اتاقم بیرون نیومدم ،احساس میکنم سرما خوردم-در باز شد
"امروز حالت بهتره؟"هری پرسید و رو به روم ایستاد "فکر کنم-ولی هی میخوام بالا بیارم" من گفتم و سرفه کردم "قبل از اینکه بیایی اینجا رابطه داشتی؟" " نه من bf ندارم" "چه دختر پاکی- اگه حالت بدتر شد بگو که ببرمت دکتر،10 دقیقه دیگه برمیگردم" هری گفت و رفت بیرون. احساس کردم دارم بالا میارم  دوییدم تو دستشویی و بالا اوردم، در باز شد و هری اومد داخل " حالت خوبه؟" هری گفت و موهامو جمع کرد. 
بعد از اینکه قشنگ بالا اوردم افتادم روی زمین و گریه کردم "چرا گریه میکنی؟همه مریض میشن" هری گفت  و پشتمو دست کشید "خیلی درد دارم" من گفتم و زانوهامو تو شکمم جمع کردم
"کجات درد میکنه؟" "همه جام" "بلند شو بریم دکتر" هری گفت و منو سوار ماشین کرد با سرعت رانندگی میکرد
---------
"بلند شو" هری گفت و کمکم کرد بلند شم "میتونی راه بری؟"
من سرمو تکون دادم و با سختی رو صندلی بیمارستان نشستم
"سوفیا بلندشو،سوفیا؟" هری گفت و دستموکشید "چشمام سیاهی میره به نظرت دارم میمیرم؟" من گفتم و دست هری رو سفت گرفتم
"نه عزیزم فقط بلند شو من کمکت میکنم" هری منو بلند کرد و سرمو بوسید؛فقط همینا رو یادم میاد فقط همینا
---------
"چه عجب" هری با بی حوصلگی گفت "من مردم؟" من پرسیدم "آره" "کجام؟" "تو بهشت" هری گفت و نیشخند زد "پس تو چه گهی اینجا میخوری؟"من پرسیدم  "سوال خوبی بود-نه تو نمردی-بیمارستانی و من مراقبتم" هری گفت و خندید "هاها" من الکی خندیدم  "من یهو چم شد؟" من پرسیدم و نگاهش کردم "دکتر گفت به خاطر استرس زیاد حالت اینطوری شده و اون سرماخوردگی" هری گفت و انگار اصلا براش مهم نبود برای چی بایدباشه؟ باید ازش ممنون باشم که نگذاشت بمیرم " کی میتونم مرخص شم؟" "هروقت خواستی" هری گفت و با گوشیش ور رفت "میشه فقط بریم؟" "اوهوم"
----------
"بیا" "من که گفتم نمیخورم" من گفتم موقعی که هری داشت اون کیک شکلاتی رو میچپوند تو دهنم "چقدر انرژی داری یکم به خودت استراحت بده"هری گفت و به صفحه گوشیش زل زد "مـ...ن در...مقابل تو...خیلی انرژی...دارم" من با دهن پر گفتم و هری خندید "باشه پرنسس خودتو خسته نکن تو 2 روز بیهوش بودی" "چییییییییییی؟"من جیغ زدم
"گوشم"هری داد زد و گوششو گرفت"من دوروز بیهوش بودم" من با ناباوری این جمله رو به خودم  گفتم "و من 2 روز مواظبت بودم"هری گفت "من مجبورت نکردم" "این یه نوع جدید تشکر کردنه؟ " ولی برای تو نوع قدیمی منت گذاشتنه" اینو گفتم و هرس چشم غره رفت " به نظرت مشکلم چی بود؟"من پرسیدم "گفتم که"دروغ نگو اگه اون جدی بود دوروز بیهوش نبودم" گفتم و هری چشم غره رفت  "تو باید بهم بگی" من جلوتر رفتم  و توچشماش زل زدم "از تکرار کردن حرفام متنفرم" هری گفت و بلند شد،اگه بگی نمیگن جنده ایی
----------
" برو استراحت کن سوفیا" هری گفت و دوباره هلم داد تو اتاق "ولی...." "ولی نداره،بعضی اوقات فکر میکنم من گروگانتم،برو" هری با بی حوصلگی گفت و درو بست.
اون فکر میکنه من به حرفش گوش میدم؟
"باز که اومدی بیرون"وقتی درو باز کردم هری گفت و کاملا عصبانی بود "چون به اندازه کافی استراحت کردم" من غر زدم "وای خدای من داری دیوونم میکنی" هری گفت و موهاشو کشید " برو تو حیاط پس" هری گفت و رفت سمت اتاقش "تو اتاقت چی داری؟" من پرسیدم و دنبالش رفتم و به درش تکیه دادم "کنجکاوی؟" هری گفت و نیشخند زد "اوهوم" من گفتم و چشمام برق زد "خب در حقیقت این به تو ربط نداره پس بای بای" هری گفت و درو کوبید تو صورتم "لعنت بهت"من داد زدم و رفتم تو حیاط
_____________
هایییی مای لاوز
میدونم میدونم ی مدت مثل تیلورغیب شدم 😂😐(نمک کی بودی؟)
چخبررررر؟
راستی بچه ها من عذر میخوام اگه جوابتونو تو برد نمیدم واتپدم مشکل داره نمیتونم جوابتونو بدم پس مرسی برای اونایی که فالو کردن ❤️
بیاین ی معامله کوچیک کنیم
ببینید من کلی سر نوشتنش زحمت میکشم دوستم ندارم شرط بزارم پس لطفا خواهشا پابوسا  بیاین ووت کنید نظر بدید نمی میرید
اگه مردید من جواب خانوادتونو میدم
مرسی گوگولیااااااا
روز/شب خوبی داشته باشید ❤️🙏🏻

Young Man & The Gun [H.S]Where stories live. Discover now