ساعت 10 شب بود و ماه کامل داخل صفحه ی سیاه اسمون نور خودشو رو اسایشگاه متروکه میتابید.باد از اون چیزی که انتظار میرفت خیلی تند می وزید و با برخورد به کر کره های فلزی پشت درو پنجره ،صدای وحشتناکی رو ایجاد میکرد.
پسرا بعد از بحث طولانیشون به راهشون ادامه میدادن و خبر نداشتند که کریس بین اونها نیست!
تنها کافی بود صدای آژیر همه جارو بگیره تا متوجه نبود کریس بشن.لوهان با چشمای لرزون دنبال کریس میگشت و اسمشو با داد صدا میزد:
-کریس؟کریییس کجاییی؟کرییییییس؟
پسرا دورو برشونو نگاه کردن تا مبادا تو اتاق های بغلشون باشه ولی نه،اثری از کریس نبود.قطره های اشک تو چشمای لوهان حلقه میزد و با داد و فریاد اسم کریسو صدا میکرد.همه ی پسرا تنها دلیل غیب شدن کریسو میدونستن و اگه بزبون میاوردن ،اونوقت نمیدونستن چجوری باید جواب لوهانو بدن.
لوهان گریه میکرد و از سهونو چان میپرسید کریس کجاست.
صدای آژیر و نور قرمز هم یه لحظه قطع نمیشدن و تن پسرارو میلرزوندن.
کای با صدایی که انگار از ته چاه درمیومد روبه همه گفت:
-ب..بیاین...بریم..د..دنبال ک..کریس.
سهون با اخم برگشت سمتش:
-چی؟کای میدونی الان برگردیم اونوقت جون ما هم تو خطر میوفته؟
کای داد زد:
-مگه الانم جونمون تو خطر نیست؟!
بک دستاشو رو صورتش کشید و سعی کرد گریش نگیره:
-حق با کایه...ب..بنظرم بریم دنبال کریس...شاید هنوزم زندست!
با این حرفش خون تو رگای لوهان جوشید:
-کریس زندست اون نمرده..اون نمررررررررررده!
چان از شونه های لو گرفت تا ارومش کنه:
-لو اروم باش...میریم دنبال کریس.
لوهان دیگه نای حرف زدن نداشت.بهترین و عزیزترین فرد زندگیشو فقط با یه حواس پرتی از دست داده بود و چهرش مثل شکست خورده ها شده بود و فقط اشک میریخت.
صدای آژیر قطع شد و بک با اسودگی نفس کشید.چون واقعا از صدای اون آژیر و نور قرمز میترسید.
چان به سهون نگاه کرد:
-سهون بیا بریم...اون دوستمونه...شاید به کمکمون احتیاج داشه باشه!
YOU ARE READING
H LIFE
FanfictionH LIFE COUPLES: SEKAI-CHANBAEK-KRISHAN GENRE:HRROR-SCARY-DRAMA-SADEND