قاصدک ها چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، اما
گرد بام و در من
بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری،
برو آنجا که بُود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصدک تجربههای همه تلخ
با دلم میگوید
که دروغی تو، دروغ
که فريبي تو، فریب
قاصدک هان...
ولی...
آخر...
ای وای...
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام، آی کجا رفتي؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
در اجاق طمع شعله نمیبندم، خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند.اخوان ثالث
اگه الان یه قاصدک داشتین و فوتش میکردین، آرزوتون چی بود؟
