Part2

1K 140 10
                                    

«_پسره‌ی عوضی فک کرده کیه که به من همچین پیشنهاد بی شرمانه‌ای میده ،عوضی ، اصلا نیاز نبود زمان ببره حرفای مونبیول بهم ثابت شد اون قطعا یه عوضیه هوسبازه !»
همون طور که با خودش حرف میزد و کلنجار میرفت عصبی سمت کمدش میرفت که کلاس بعدیش شروع شه که به شخصی برخورد کرد
"حالت خوبه؟ "
همونطور که عذر خواهی میکرد سرشو بالا اورد و با پسری که لبخند قشنگی داشت رو به شد
"خوبی؟"
تکون‌های دست اون پسر جلوش باعث شد به خودش بیاد
_اهه مممنو بببب‌بخشید ححواسم ننبود
چند بار تعظیم کرد
"نه نه اشکال نداره خودت خوبی؟ "
سرشو تند تند تکون داد
پسر دستشو سمت جیمین دراز کرد
"من جانگکوکم "
جیمین کمی به دست جانگکوک نگاه مرد و با تردید دستشو گرفت
جانگکوک دستشو به موهای جیمین زد و بهمشون ریخت
"اومو تو خیلی کیوتی قناری "
جیمین با تعجب بهش نگاه کرد
_بببخشششید؟
جانگکوک خنده‌ی خجالت زده‌ای کرد
"عاوو ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم ! بخاطر موهات که طلائیه میگم! بهه نمیاد اهل رنگ کردنو اینا باشی اخه چشماتم رنگیه ! لنز میذاری؟ "
جانگکوک بی وقفه سوال میپرسید و باعث خنده‌ی جیمین میشد
_نننهه خوخوخودش این ررنگیه !
جانگکوک با تعجب به جیمین نگاه کرد (jungshook)
"مگه میشههه؟؟؟ چطوریی؟؟؟"
_اااره مممادرم ررروسه
جانگکوک مه لباش به شکل او در در اومده بود سرشو تکون داد :
"عاااااا اوکییی گرفتم ! خلاصه از اشناییت فوقالعاده خوشبختم قناری امید وارم دوستای خوبی باشیم "
و لبخنده خرگوشی زد که جیمین احساس کرد میتونه تو این مدرسه دوستیم داشته باشه!
پس سرشو به ارومی تکون داد
_مممنم هههمینطططور
جانگکوک با گفتن فعلا از جیمین دور شد و جیمین و تنها گذاشت
«_اما حتی اسمم نپرسید ! »
شونه‌ای بالا انداخت و‌با خودش گفت حتما شنیده چون اونو تو کلاس دیده بود وقتی خودشو معرفی میکرد !
جانگکوک با اعتماد به نفس خودشو به تهیونگ و یونگی ای که  رو چمنا دراز کشیده بودن رسوند .
"خببب دوس دارین کی وارد عمل بشم !؟"
تهیونگ کمی لای چشماشو باز کرد و نگاهی به جانگکوک که بالا سرشون نشسته بود انداخت :+ چی زر زر میکنی؟!
جانگکوک چشماشو چرخوند و حرفشو جوره‌دیگه‌ای بیان کرد ؟
"میگم دوس دارین که بذارم تو کونش؟ "
تهیونگ مثل برق گرفته ها از جاش بلند شد
+چییی؟؟؟؟ تورو قبول کرد ؟ یعنی بهش گفتی بیا بکنمت اونو گفت باشه؟؟؟؟؟ یااااححح چه هرزه واسه ما چس کلاس اومد ؟؟؟ هه لیاقتش یکی مثل توعه!
پشت سر هم حرف میزد و اجازه‌ی حرفی به جانگکوک نداد! با عصبانیت از سر جاش بلند شد و سمت ساختمون کالج راه افتاد
جانگکوک مبهوت به رفتن تهیونگ نگاه کرد
"جدی به همین راحتی قبول کرد ؟"
با صدای یونگی به طرفش برگشت
"وُاهه شما ها خیلی احمقید!! همین میشه دیگه وقتی همه میان سمتتون فرصت نمیکنید یاد بگیرین چطوری مخ بزنین ! داداشششش یهو نمیرن به طرف بگن بیا بکنمت ! با ملایمت مثله من از راه دوستی وارد میشی مخشو میزنی خودش میاد بهت میده! "
و چشمکی به یونگی که با دهن باز سرشو تکون میداد زد
"باید به منم یاد بدی چیکار کنم"
جانگکوک با تعجب سمت یونگی برگشت :"بلهه؟؟؟؟"
یونگی همونطور که به هوسوک نگاه میکرد لب زد :"گفتم باید به منم یاد بدی ! "
جانگکوک نگاه یونگیو دنبال کرد و به هوسوک رسید
با تعجب کم ابروهاشو داد بالا :"مخ کیو میخوای بزنی ؟ "
همونطور که از جاش بلند میشد سمت جانگکوک برگشت :"اونش به تو نیومده نمیخوای کمک کنی نکن!"
با تردید و خباثت لب زد :"نه نه داداش یادت میدم !"
نمیتونست حضمش کنه چون تا جایی که میدونست یونگی چشم اون پسره‌ی صورت عصبی رو نداشت ! و زیاد اذیتش میکرد ! بخواد مخشو بزنه؟ به افکار خودش خندید و سرشو تکون داد و به خودش اطمینان داد اشتباه نگاه یونگیو دنبال کرده ، اما واقعا اینطور بود؟

Tongue tieWhere stories live. Discover now