02

3.1K 523 413
                                    

از صبح زود وقتی که وارد مدرسه شدم، احساس کردم حالم خوب نیست. انگار یه چیزی توی دلم پیچ میخورد. سعی کردم بهش بی توجهی کنم و تمام تمرکزم رو روی درسم بگذارم.

مدتی تونستم تحملش کنم و بهش بی محلی کنم اما موقع برگشت به خونه وقتی داشتم به حرف‌های مامانم که از‌ پشت تلفن بهم یاد آوری میکرد تا زود برم خونه و مراقب غذایی که روی گاز گذاشته باشم، احساس کردم دیگه نمیتونم طاقت بیارم.

-«مامان،بعدا باهات تماس میگیرم.»
و بی توجه به داد و بیداد های مادرم، تماس رو قطع کردم و رو به تهیونگ و نامجون گفتم:«بچه ها من یه کاری دارم،شما برید،منتظرم نمونین.»

و با سرعت به سمت مدرسه دوییدم تا خودم رو به دستشویی برسونم.

تهیونگ داد زد:«پی پی داری؟»

این پسر خوب حالت های چهره ی رو میشناسه.

با درد لب هامو جمع کرده بودم و قلاب دستام هر لحظه سفت تر میشد. سعی داشتم به خاطر بیارم چی خوردم که باعث شده اسهال شم.

بعد از حدود بیست دقیقه، حالم بهتر شد. از اون دستشویی‌ای که توش بودم خارج شدم و به سمت روشویی رفتم و دستام رو در حالی که سوت میزدم شستم.

شاید یکی از خوش شانسی‌های امروزم این بود که کسی توی دستشویی نبود و اون صداهای نامیزون رو نشنید.

به تفکراتم خندیدم و بعد از خشک کردن دست هام، کیفم رو که آویزون کرده بودم، برداشتم.

به سمت در رفتم و با لبخند گنده ای که رو لبم داشتم دستگیره رو به دست گرفتم و در رو باز کردم.
باز کردم...
باز کرردممم...
هییی لعنتی باز شو.

لبخند رو لبم ماسید و به ترس تبدیل شد. هر کاری میکردم در باز نمیشد.

اه،لعنت بهت آقای لی.

سرایدار مدرسمون بدون اینکه نگاه کنه کسی داخل دستشویی هست یا نه، در رو از پشت قفل کرده بود.

چندباری دستگیره رو بالا پایین کردم اما فایده‌ای نداشت. با حرص به در کوبیدم و داد زدم:«یـــــا،آقــــای لــی،یـــا ایــن در کوفتــــی رو بــاز کــــن.»

و ساکت منتظر جواب شدم اما دریغ از کوچیک ترین صدا.

با پا به در لگد زدم و با تمام قدرتم عربده زدم:«من که ایـــــــن هــمـــــه صـــدااا تولیـــــد کـــردم...نفهمیدی یکــــی تــوی اون دستشویی وامونــدست؟؟کـــــر بــــودی؟؟؟؟؟!!!...آقـــاااای لـــــی،آقــــــااااای لـــی،هـــی کســــی اونجا نیســــــت؟!!؟»

این کار بی نتیجه‌ست؛ باید به یکی زنگ‌ بزنم بیاد من رو در بیاره.اما نکنه مثل این فیلم ها تلفنم اینجا آنتن نده!

I'M GUILTY || SOPEWhere stories live. Discover now