🎼𝚜𝚑𝚊𝚠𝚗 𝚖𝚎𝚗𝚍𝚎𝚜-𝚠𝚑𝚢
هوا ملایم بود و من استین بلندی پوشیدم و به اصرار مامانم سوشرتی هم برداشتم و ازش خداحافظی کردم و از خونه رفتم بیرون. دم در لویی رو دیدم که جلوتر داشت اروم راه میرفت. قدم هام رو تندتر کردم تا بهش برسم.
"لو...یی." صداش کردم و برگشت.
"هی زین." با صدای شیشه ای لطیفش گفت. لبخند زدم و اونم لبخند کمرنگی زد.
"بدون من میرفتی؟" دستم رو شونه اش براش گذاشتم. امروز لباس روشن پوشیده بود و بهش خیلی میومد.
"نه..منتظرت وایساده بودم."
"اوه...ببخشید معطلت کردم."
تو راه مدرسه درباره معلم ها و بچه ها حرف زدیم. مث همیشه من بیشتر حرف میزدم و اون گوش میداد.
اون ارومه. یه ارامش خالصه. واسه همینه که دوسش دارم.
YOU ARE READING
BluE NeigHboRhoOd_zouisff
Short Story «دوست دارم تنها کلمه ای بود ک می خواست بشنوه...و بگه» friendship can be an excuse, a cover when there's something more you don't wanna admit or you're too scared to explore -they fell in love, didn't they? -yes, they did