اسمش

181 20 4
                                    

‎🎼𝚝𝚑𝚒𝚗𝚔𝚒𝚗𝚐 𝚋𝚘𝚞𝚝 𝚢𝚘𝚞-𝚊𝚛𝚒𝚊𝚗𝚊 𝚐𝚛𝚊𝚗𝚍𝚎

دم لاکر ها باهاش دست تکون دادم و سمت
کلاسم رفتم و از هم جدا شدیم. سر کلاس ادبیات بی حوصله به معلم گوش میدادم. توی دفترم اسم لویی رو نوشتم اما برگه دیگه ای روش گذاشتم.
‎من باید سعی می کردم کمتر بهش فکر کنم. سرم رو روی میز گذاشتم و آهی کشیدم.
‎لویی توی فکرم بود و من از بودنش لذت می‌بردم و عذاب می کشیدم.
‎حتی به هیچکس هم نمیتونستم بگم. هیچکسی درموردم نمی دونه. (من توی کمد دارم خودمو قائم می کنم)
‎"مالیک!"
‎با صدای بلند معلم سرمو بلند کردم.
‎"پسر، چیزی شده؟ خوبی؟"
‎دروغ گفتم: "چیزی نیست. خوبم."
‎"خوبه... پس میتونی توجهت رو به حرفام بدی؟"

BluE NeigHboRhoOd_zouisffOnde histórias criam vida. Descubra agora