🎼𝚝𝚊𝚕𝚔 𝚖𝚎 𝚍𝚘𝚠𝚗-𝚝𝚛𝚘𝚢𝚎 𝚜𝚒𝚟𝚊𝚗
راهم به سمت تختم کشیده شد. روی تختم به پشت دراز کشیدم.
همینطور که به سقف زل زده بودم به احساساتی که نمیدونستم از کی شعله ور شده بودن فکر میکردم. همونا که کم کم از درون قلبم داشتن وجودم رو هم به اتش می کشیدن.
یادم نمیاد اولین بار کی به این احساس کوچکم به لویی راه دادم تا مغزم رو هم تسخیر کنه، اما الان اون قدر بزرگ هست که از کنترلش عاجزم.
هر دفعه احساساتم به من مسلط میشن، از ضعف به گریه می افتم. تمام و همه انرژی من صرف لویی میشه.
کاشکی میشد که اون ببینه وقتی نیست کاری جز فکر کردن بهش از دستم بر نمیاد چون من با هر چیز کوچکی یاد اون می افتم. اون هم فوق العادس و چیز دیگه ای قرار نیست شبیه اون باشه.
برام خیلی سخته وقتی ندارمش و مال من نیست.
YOU ARE READING
BluE NeigHboRhoOd_zouisff
Short Story «دوست دارم تنها کلمه ای بود ک می خواست بشنوه...و بگه» friendship can be an excuse, a cover when there's something more you don't wanna admit or you're too scared to explore -they fell in love, didn't they? -yes, they did