آقا من عذاب وجدان داشتم چون نویسنده هنوز جواب پیاممو نداده بود شروع کردم به ترجمه
ولی امروز چک کردم دیدم اجازه داده!
یوهووو 😎گفته لینک کتاب اصلی که توسایته AO3ئه رو هم بزارم که برین بهش کد(یا همون ووت) بدین.
بعدا میزارمش تو مسیج بردم.قبل اینکه دچار سوتفاهم بشین توضیح بدم که تو این پارت لویی خودشو به زین تبدیل میکنه میره سراغ هری!
همین دیگه حالا بریم سر پارت جدید:
.
.
.
.
.بعد از خوردن یه معجون وحشتناک ظاهر لویی به تدریج تغییر کرد. روی بدن ظریفش پر از تتو شد. ته ریش کمی روی صورتش ظاهر شد و چیزی نگذشت که کل بدنش تغییر کرد.
لویی با لبخند تحسین کننده ای تو آینه ی جیبی به خودش نگاه کرد. زین خوشگل بود اما زیباییش با زیبایی صورت و استخون بندی متقارن و بدن پر پیچ و خمِ شهوت انگیزِ لویی قابل مقایسه نبود.
[ زین گرلا تو رو خدا منو نزنین من فقط دارم ترجمه میکنم یکی دیگه نوشته|: ]
هرچند، چهره ی جذاب زین مطمئننا کافی بود برای اینکه هری رو مجبور به خریدن لیس کراپ کنه.
لیس کراپ:
و به محض اینکه هری لیس کراپُ بپوشه لباس یواش یواش خفه اش میکنه. یه لبخند موذیانه روی صورت لویی ظاهر شد و با خوشحالی لحظه ی مرگ هری رو تصور کرد.
خیلی سریع از تاریکی جنگل گذشت و با خوشحالی کونشو تکون تکون داد و به سمت خونه ی یتیم ها رفت.
به نظر میرسید شانس طرف لوییه که به محض در زدن هری تو چارچوب در ظاهر شد و به پسری که روبروش ایستاده بود نگاه کرد و لبخند زد.
لویی چندین سال قبل هری رو به عنوان یه پسر نوجوون دیده بود ولی این هری اصلا شبیه اون هری نبود.
هری به طرز شگفت انگیزی رشد کرده بود، حداقل ۱۵ سانت از لویی بلندتر بود و شونه های پهنی داشت.
اون لباس سیاه سرهمی پوشیده بود، یه لیس تاپ بدون آستین که ازش تیرکمون آویزون بود با بوت های پاشنه دار.
تیپش برای یه پسر جنگلی زیادی لطیف بود اما بهش میومد.
و اینا همه، همراه با گوشواره و چندین حلقه که تو انگشتاش بود و لاک فیروزه ای و عطر گل رز ، باعث میشد ظاهرش خیلی گی به نظر برسه.
YOU ARE READING
Magic Mirorr on the Wall [L.S]
Fanfictionروزی روزگاری ملکه ی زیبایی به اسم لویی ویلیام تاملینسون زندگی میکرد. لویی همیشه گی ترین، زیباترین و پولدارترین در کوییرلند بود. تا اینکه یه روز، آیینه ی جادوییش بهش گفت هری استایلز گی ترین پسره. و اینجوری شد که از حسادت، اون تصمیم گرفت هری استایلز...