به تنها پارت سد این فف خوش اومدین ):.
.
.
.با اینکه لویی قبلا اینُ کاملا نادیده گرفت، اما به صورت عذاب آوری واضح شد که نقشه ی قبلیش که از لوب سمی استفاده کنه از قصدش برای کشتن هری به ذهنش نرسیده بود، بلکه از هوسش برای به فاک دادن هری استایلز ناشی میشد.
حالا، بعد از دومین شکست، لویی می دونست نمیتونه دوباره اشتباه کنه. باید یه کار خلاقانه تر انجام میداد. یه مرگ خاص...برای یه آدم زیبا..چی میتونست باشه؟
"آهااا"
لویی با هیجان داد زد و کتاب طلسمشُ برداشت. کتابُ روی میز گذاشت و زهر مورد نظرشُ پیدا کرد.
"یه موز سمی! خواب ابدی"اینکه هری چقد موز دوست داره تو ذهن لویی مونده بود و حالا لویی فقط به این فکر میکرد که هری چه جوری موزُ مثل دیک لویی میخوره. این بهترین راه برای کشتنش بود. یه موز سمی!
لویی توضیحات سمُ خوند.
"یه گاز از موز سمی و..."
لویی بلند خوند و چشماش سریع رو کلمه ها حرکت کرد.
" چشمای قربانی برای همیشه بسته میشه...یه خواب ابدی"لویی کتابُ کنار گذاشت و وسیله های مورد نیاز برای تهیه سمُ تهیه کرد. همه چی رو توی یه دیگبزرگ ریخت و زیرشو روشن کرد. با ملاقه ی چوبی موادُ هم زد و خیلی زود محلول جوش اومد.
"موز مورد نظرُ درون محلول جوشان بیاندازید تا خواب ابدی در آن نفوذ کند."
لویی موز بی نقصی رو توی دیگ قرار داد، بعد از چند لحظه بیرون آورد و با پوزخند بهش خیره شد.
در دیگُ گذاشت و بوی محلول کمتر شد.
" وقتی موزی که دستای منه رو بخوره، نفسش بند میاد، خونش یخ میبنده و بعد من گی ترین آدم روی زمین میشم!"
لویی سرشُ عقب تر برد و شیطانی خندید.__________________
"لویی! تو دوباره اومدی!"
هری با هیجان گفت و به سمت لویی دوید.هری خیلی خوشحال به نظر می رسید و لویی بخاطر اینکه اونُ انقد ساده "لویی" صدا کرده بود سرزنش نکرد. هیچ کس تا حالا جرات همچین کاری نداشت.
این دوباره ثابت می کرد که لویی باید یه کاری درمورد هری استایلز بکنه. و خیلی سریع! قبل اینکه دوباره شکست بخوره.
"من یه پیکنیک آماده کردم."
"برای یتیما؟"
"درواقع..."
لویی گفت و سبد توی دستشُ به سمت هری گرفت.
"این فقط برای خودمون دوتاست!"
KAMU SEDANG MEMBACA
Magic Mirorr on the Wall [L.S]
Fiksi Penggemarروزی روزگاری ملکه ی زیبایی به اسم لویی ویلیام تاملینسون زندگی میکرد. لویی همیشه گی ترین، زیباترین و پولدارترین در کوییرلند بود. تا اینکه یه روز، آیینه ی جادوییش بهش گفت هری استایلز گی ترین پسره. و اینجوری شد که از حسادت، اون تصمیم گرفت هری استایلز...