Louis POV :
-با اين اومدى اينجا؟
اون رسماً ديوونهست...
هرى از موتور مشكى رنگ پياده شد و خنديد.
بيشتر از هميشه شبیه خود واقعیش به نظر ميرسه ! از اون زمانى كه با رفتن باهاش موافقت كردم.
هي دارم راجع به چى صحبت ميكنم اصلا؟
من حتى درست حسابی نميشناسمش.-قراره پشت اين بشينم؟
در حالت عادى چسبيدن بدنم به پشت هرى منو هيجان زده ميكنه اما راستش قبلا هيچ وقت موتورسوارى نكردم...
نفسم رو تو سینه محبوس نگه داشتم. هرى به آرومى لبخندى زد .
-هى لويي نکنه تو ميترسى؟!
سر به سر گذاشتن توى جملش موج ميزد...
و حالا لبهاش حالت نيشخند به خودشون گرفته بودن.- *لو* من ...آمممم... وقتى منو *لو* صدا ميزنى بيشتر دوس دارم...لویی خيلى ....٢١ سالست... منظورم اينه ... خيلى عتيقه و عهد بوقیه...
و يكم گونه هام گرم شدن...من حتى نميدونستم داشتم چى ميگفتم...
هرى با گرفتن دستم و هل دادنم سمت موتور، يه جورايى سورپرايزم كرد
-زود باش برو بالا پسر ...
به شونه هاى هرى چنگ انداختم و پاهام رو روى قسمت چرمى پشت موتور جا دادم . دستش منو راهنمايى ميكرد و توجهى به صداى قژ قژ حاصل از جابهجایی پاهام روى چرم نميكرد...
-پامو كجا بزارم؟؟
-درست...همين...همينجا...
هرى مچ پامو گرفت و روى یه ريل خيلى كوچيك و مخصوص، پشت پاهاش قرار داد...
-حالت اوكيه؟؟
اون حالا جلوى من نشسته، و سرشو به عقب، سمت من برگردونده بود تا وضعیتمو چک کنه.
منم روى خواسته ى خودم تاكيد كردم
و دستامو باز كردم كه بياد اينجا...
با سر اشاره كردم ...
تو این لحظه به صدام اعتمادى نبود...چون اين منو ديوونه ميكرد كه اصلا راجع به اينكه چجورى ديشب ديكش توى دهنم بود حرف نميزدیم!!
و اين ياداورى و فلش بك اونم براى چهارمين بار، قرار بود منو خل كنه!-ميتونم ؟!.....
دستامو دورش حلقه كردم و اون يكم لرزيد.. احتمالا بدنم خیلی يخه . اره لابد دیگه...
-باشه، عيبى نداره !
صداش ميلرزيد احتمالا از سرما...
من به زور داشتم تلاش ميكردم كه افكار درتى و خطرناكم رو پس بزنم در حالى كه بين ران هاى پام يه جاى گرم و نرم پشت باسنش پيدا كرده بودم و سينم درست به پشتش چسبيده بود و دستام دور کمرش حلقه زده بودن.
و واسه جايزه و اميدوارى ، يه هندجاب به محض رسيدن به خونه واسه خودم در نظر گرفتم...
و از فكر ایده بچگانهم، خندم گرفت ولى صداى خندمو خفه كردم...
YOU ARE READING
•17BLACK (L.S)•
Fanfiction• 17 سیاه • ... گی استریپ کلاب لندن که شهرتش بخاطر دنسای هات و کثیفشه... [ فقط ظاهر رو حفظ کن ] ▪️▪️▪️♣️▪️▪️▪️ کی فکر میکرد اون بتونه 'منِ واقعی' رو از اون چیزی که فکر می...