Writerly

10 Worn-out Cliches - Part 1

سلاااام

خوبین؟ 😍

امروز قراره راجب 10 تا کلیشه هایی که دیگه تو رمانا/فن فیکشنا واقعا اعصاب خوردکن و تکراری شدن حرف بزنیم 😖

منظورم کلیشه هاییه که که دیگه هربار میبینیمشون یا کتاب پرت میکنیم تو دیوار یا هم اگر گوشی دستمون باشه و دلمون نیاد پرتش کنیم، چشمامون میچرخونیم و محترمانه از کتاب خارج میشیم 😑

کلیشه ها اعضای جدانشدنی دنیای داستان نویسی، فیلمنامه نویسی و... هستن اما این دلیل بر این نیست که راه فراری ازشون وجود نداشته باشه!

درواقع کلیشه ها نه تنها دیگه برای خواننده ها خیلی حوصله سر بر و اعصاب خوردکن شدن، بلکه اگر روزی روزگاری بخواین کتاب چاپ کنین و از اینا تو رمانتون داشته باشین برای ناشرا هم خیلی حوصله سر بر میشن.

اونوقته که اتفاقای غم انگیزی برای رمانتون میوفته... 😢

بهترین کاری که برای گرفتار نشدن به کلیشه میتونیم بکنیم اینه که اتفاقا کلیشه ها رو خیلی خوب بشناسیم!

اینجوریه که وقتی داریم مینویسیم میتونیم خطر کلیشه ای شدن رو تشخیص بدیم و خودمون رو از این مرداب نجات بدیم، قبل از اینکه توش غرق بشیم و دیگه راه نجاتی برامون نباشه! 😢

شناختن کلیشه ها تو خلاقیت بیشتر هم کمک میکنه چون برای شکستنشون کلی فسفر لازمه که بسوزونید تا کلیشه رو جوری بشکنید که هم خودتون از کارتون کیف کنید و هم خوانندتون کف کنه و ایستاده براتون دست بزنه!

خب حالا این یه لیست 10 تایی از کلیشه ترین کلیشه هاییه که تو بیشتر رمانا/فن فیکشنا (به خصوص تو گروه سنی نوجوونا) پیدا میکنید:

1- مقدمه ها و شروع مبهم برای داستان:

چرا خب؟ 😐 به خصوص اونایی که با یه خواب یا یکی از تصورات و توهمات شخصیت اصلی شروع میشن که دیگه واقعا زیاد شده.

خیلی از نویسنده ها با یه عالمه اتفاقای عجیب غریب، مرموز، درهم و برهم، پیچیده و این جور چیزا شروع میکنن تا خواننده رو از همون اول سرگرم نگه دارن و ول نکنه بره.

میفهمم اقدام هوشمندانه ای به نظر میاد و خیلی وقتا هم جواب میده ولی اولا وقتی دیگه شورش دربیاد جواب نمیده 😐

دوما اگر بیش از حد همه چیز نامفهوم باشه اتفاقا نتیجه ی عکس میده!

اگر خواننده نفهمه چه اتفاقی داره میوفته خب ول میکنه میره دیگه!

پس این کار اونقدرام بد به نظر نمیاد ولی به شرطی که خواننده بفهمه دور و ورش چه خبره. اگر خودتونو همینجوری یهویی بندازن وسط یه بلبشوی نامفهوم خوشتون میاد؟ 😐

شاید حالا بدتونم نیاد 😂 ولی خوشحالم نمیشید که قبل از آشنا شدن با فضای داستان پدرتون با راز و معما دربیاد دیگه!