چهارتا راه کار برای نوشتن شخصیتت تو بدترین حالت روحی:
بیاید قبول کنیم که ما عاشق لحظه هایی توی داستانمون هستیم که کاراکتر (یا کاراکترامون) به بن بست میرسن! نقطه ای که به نظرشون به ته خط رسیدن و دیگه نمیشه ادامه داد. جایی که انگار همه چی آوار شده رو سرشون. نقطه ای که دیگه "هیچ امیدی باقی نمونده" 😢
و سوال اینجاست که چجوری اون رو به این نقطه برسونیم، چون اگر ما میخوایم داستان جالب باشه باید رسیدن شخصیت به این مرحله، یه پروسه خفنی باشه. پروسه ای که واقعا برای خواننده دردناک باشه که ببینه جلوی چشماش شخصیت مورد علاقش به همچین بدبختی ای میرسه.
باید کاراکتر تو چنان نقطه تاریکی باشه که خواننده بتونه احساسات اون رو درک کنه. درک کنه که چرا اون تو مرز شکستن وایساده، تو لبه ی پرتگاهی که هر لحظه ممکنه ازش پایین بیوفته. 😞😈
خواننده باید به اندازه کافی از نگرانی های کاراکتر آگاه باشه و اونا رو "واقعا" نگرانی بدونه که کنجکاو باشه بفهمه کاراکتر چجوری میخواد خودش رو از این وضعیت بیرون بکشه. که این یعنی کاراکترتون باید در نهایت بدبختی هرکاری رو که میتونسته و ممکن بوده رو امتحان کرده باشه تا خودش رو نجات بده. (لزوما قرار نیست همه تو روال داستان باشن، همین که ذکر بشن کافیه)
یه همچین شرایطی برای داستان به شدت جذابه. و همیشه خدا هم وجود داره. تو اوج داستان که همه چیز به هم ریخته. حالا اگر بخوایم چنین موقعیتی رو خلق کنیم نیاز داریم یه چیزایی رو در نظر بگیریم:
1. شرایط واقعا باید خطرناک باشه:
شخصیتتون رو تو موقعیتی نذارید که به نظر هیچکس اهمیتی نداره.
هیچ کس به این اهمیتی نمیده که یه نفر هزار تومن گم کرده باشه، ولی اگر صد هزار تومن گم کرده باشه یا ... یه میلیارد تومن! اونوقته که اوضاع واقعا خطرناک به نظر میاد.👌
تو انتخاب خطری که کاراکتر رو تهدید میکنه دست و دلباز باشین. نگران کاراکترتون نباشین. تا زمانی که میتونین از اون وضعیتی که براش میسازین، یه جور منطقی نجاتش بدین، هر کاری که دلتون بخواد میتونین بکنین.
تصور کنین همون کسی که هزار تومن گم کرده خودش رو وسط خیابون بزنه و جیغ و داد کنه که هزار تومن گم کردم! خب مردم میگن وات د هل داداش؟ بیا این هزار تومن این کولیا بازیا دیگه برا چیه 😐
ولی اگر کسی که یه میلیار گم کرده همین کار رو بکنه 😰 ... خب همه باهاش همدردی میکنن چون دلیل داغون بودنش منطقیه.
یه جایی میخوندم که نویسنده ها نباید از شکنجه کردن شخصیتاشون بترسن چون این چیزیه که اونا رو دوست داشتنی میکنه، اینکه برای نجات پیدا کردن تلاش کنن.
KAMU SEDANG MEMBACA
Writerly
Nonfiksiاگر یه داستان/رمان/فنفیکشن تو سرت داری که نمیدونی چجوری باید بیاد رو کاغذ یا نوشتی ولی دوست داری بهترین باشه اینجا به دردت میخوره :) Highest Rankings: #1 Writing #1 Humor #1 Paranormal #1 Nonfiction #1 Adventure #1 teenfiction #1 sciencefiction