3 این پارت فقط جبنه اسمات داره اگه نمیخواید نخونید ♥

1.4K 102 14
                                    

یونگی داخل حمام بود و نای تکون خوردن نداشت با صدای در به خودش میاد و به زنی که داخل چهار چوب در ایستاده نگاه میکنه با یک دست لباس به سمتش میاد و کمکش میکنه بلوز نازک و شلوارکی که تا زانوهاش بود رو تنش کنه
زن پسر به شرت سبک رو بلند میکنه و می زارتش رو تخت کنارش دراز میکشه
اما پسر میدونست امشب از اون شباس پس تصمیم گرفت خودش و به خواب بزنه... البته که تمایل شدیدی به خواب داشت اما دردی که توی کمر و شکمش پیچیده بود مانع خوابیدنش میشد غرق در افکار و صد البته درد هاش شده بود زن آروم از پشت بغلش کرد ...
بعد یه مدت پسر منظم شدن نفس های زن و پشت سرش حس کرد آروم نفس عمیقی کشید و زیر لب زمزمه کرد "بالاخره خوابید !"
به خاطر آرامشی که نفس های گرمی که زن بهش میداد کم کم درد و فراموش کرد و خواست بخوابه که حس کرد زن آروم پاهاش رو بین پاهای نرم خودش گرفته آروم دستای ظریف زن و حس کرد که آروم به سمت زیر شلوارکش حرکت کرد و با انگشتای گشیدش عضوش و لمس کرد و اون و بعد انگشتاش به بازی گرفت ناله آرومی از دهن پسر بیرون رفت و صدایی دم گوشش زمزمه کرد "واقعا به نظرت انقدر احمقم که بعد حدودا ششصد سال نفهمم کِی خودت و به خواب میزنی ؟"
دست دیگش رو زیر بلیز پسر برد و شروع به لمس کردن بدن سفیدش کرد ... دست زن لحظه به لحظه  بالا تر میرفت و خودش و بیشتر به پسر که تو اغوشش بود میچسبوند ...
پسر از لذت به ملافه تخت و چنگی زد و لب پایینش و گاز گرفت تا صدایی ازش در نیاد تا زمانی که زن بیخیال شه ...
اما زن بیخیال بشو نبود دستی که داخش شلوارک پسر بود و دور عضوش حلقه کرد و شروع به حرکت دادن دستش کرد و از طرفی دستی که زیر بلوز پسر بدنش و لمش میکرد حالا به سینه هاش رسیده بود و نوکشون و لمس میکرد و با سر انگشتان باریکش آروم بهشون ذربه میزد 
لباش و به گوش پسر نزدیک کرد و اروم زبون داغش و روی لاله گوشش کشید ...
عضو پسر داشت لحظه به لحظه سفت تر میشد و اون به خوبی از همه چیز آگاه بود آروم در گوشش گفت "به خاطر کار اشتباه امشبت باید تنبیه بشی !" دستش و از شلوارک پسر در اورد حتی پسر هم بعد ششصد سال نمیدونست زن میخواد باهاش چه کار کنه
زن تو یک حرکت شلوارک پسر رو از تنش در اورد ، اما عضو سفت شده پسر بد جور درد میکرد زن با حالت دستوری به پسر گفت "بشین پایین تخت !" 
پسر پایین تخت نشستم و خواست خودش ترتیب عضو سفت شدش و بده که تو یک لحظه دستاش با طناب از جلو بهم بسته شد صدای زن تو گوشش پیچید "حق نداری به خودت دست بزنی"
بعد زن یه قلاده به گردن پسر بست و شلوارک و لباس زیر خورش و در اورد و درست رو به روی پسر روی تخت نشست ، زنجیری به قلادش وصل کرد و سر زنجیر و سر طنابی که دور دستای پسر پیچیده شده بود تو دست راستش گرفت 
دست راستش و عقب کشید و باعث شد پسر به سمت جلو بیاد ، زن موهای پسر رو تو دست چپش گرفت و آروم شکید و باعث شد سر پسر به سمت بالا بیاد و با زن چشم تو چشم بشه زن پوزخندی زد و موهاش رو ول کرد و سر پسر و بین پاهاش حول داد 
پسر که حالا متوجه منظور زن شده بود اروم زبونش رو بیرون آورد و زن با بی قراری سر پسر و بیشتر بین پاهاش فرو برد به محض این که پسر زبونش و روی الت زن کشید زن آهی از سر لذت کشید و به موهای پسر چنگ زد پسر زبونش و داخل تر برد و همین برای شنیدن ناله های بلند زن  کافی بود ، تند تند و بلند ناله میکرد اون هم که عاشق صداهای زنی که مقابلش نشسته بود تند تر زبونش و تکون داد ، حس دردی که هر لحظه بابت سفت تر شدن عضوش بهش دست میداد باعث میشد سرعت زبونش بیشتر بشه ...
زن سر پسر و بیشتر بین پاهاش فشار داد و فریاد کشید "بیشتر عزیرم بیشتر ، تندتر "
پسر هم سرعت زبونش و تند تر کرد ، زن که از لذت تقریبا به نفس نفس افتاده بود به ارگاسم سرید و واسه همین پسر از زن جدا شد
زن از جاش بلند شد کنار پسر نشست و فکش رو بین دو تا انگشت شست و اشارش گرفت و صورت زیبای پسر و سمت خودش چرخودن و لباش و روی لبای پسر کوبید... در همون حال آروم دستش و به سمت عضو پسر میبره و عضوش و تو دستش میگیره اول سر انگشت شستش سر عضو به شدت سفت شده پسر و لمس میکنه بعد دستش رو دور عضو پسر حلقه میکنه و دستش و حرکت میده خیلی طول نمیکشه که پسر هم به ارگاسم میرسه و  تمام پریکام پسر رو دست زن میریزه  ، زن از لباهای پسر دل میکنه و دستش و میاره و میکنه تو دهن پسر و خطاب به پسر میگه "همش و بخور"
پسر هم همه پریکا خودش رو از رو دست زن میلیسه و میخوره ، زن آروم موهاش و نوازش میکنه "پسره خوب " بعد قلاده و طناب دور دست پسر و باز میکنه و پسر رو بلندش میکنه و پرتش میکنه رو تخت خودشم میاد و کنار پسر دراز میکشه کم کم پلکای هر دوشون سنگین میشه و دیگه هیچی نمیفهمن...

خب پارت سه هم تموم شد نظر و ویت یادتون نره :)

1_1 Blood sweat and taersМесто, где живут истории. Откройте их для себя